block:3009
| ۲۸۲ | Q | تو نخواندی قصّهٔ اهلِ سَبا | * | یا بخواندی و ندیدی جز صدا |
| ۲۸۲ | N | تو نخواندی قصهی اهل سبا | * | یا بخواندی و ندیدی جز صدا |
| ۲۸۳ | Q | از صدا آن کوه خود آگاه نیست | * | سوی معنی هوشِ کُه را راه نیست |
| ۲۸۳ | N | از صدا آن کوه خود آگاه نیست | * | سوی معنی هوش که را راه نیست |
| ۲۸۴ | Q | او همی بانگی کند بیگوش و هوش | * | چون خَمُش کردی تو او هم شد خموش |
| ۲۸۴ | N | او همی بانگی کند بیگوش و هوش | * | چون خمش کردی تو او هم شد خموش |
| ۲۸۵ | Q | داد حقّ اهلِ سبا را بس فراغ | * | صد هزاران قصر و ایوانها و باغ |
| ۲۸۵ | N | داد حق اهل سبا را بس فراغ | * | صد هزاران قصر و ایوانها و باغ |
| ۲۸۶ | Q | شکرِ آن نگْزاردند آن بَدْرگان | * | در وفا بودند کمتر از سگان |
| ۲۸۶ | N | شکر آن نگزاردند آن بد رگان | * | در وفا بودند کمتر از سگان |
| ۲۸۷ | Q | مر سگی را لقمهٔ نانی ز دَر | * | چون رسد بر در همیبندد کمر |
| ۲۸۷ | N | مر سگی را لقمهی نانی ز در | * | چون رسد بر در همیبندد کمر |
| ۲۸۸ | Q | پاسبان و حارسِ دَر میشود | * | گر چه بر وَیْ جور و سختی میرود |
| ۲۸۸ | N | پاسبان و حارس در میشود | * | گر چه بر وی جور و سختی میرود |
| ۲۸۹ | Q | هم بر آن دَر باشدش باش و قرار | * | کفر دارد کَرْد غیری اختیار |
| ۲۸۹ | N | هم بر آن در باشدش باش و قرار | * | کفر دارد کرد غیری اختیار |
| ۲۹۰ | Q | ور سگی آید غریبی روز و شب | * | آن سگانش میکنند آن دم ادب |
| ۲۹۰ | N | ور سگی آید غریبی روز و شب | * | آن سگانش میکنند آن دم ادب |
| ۲۹۱ | Q | که برو آنجا که اوَّل مَنزلست | * | حقّ آن نعمت گروگانِ دلست |
| ۲۹۱ | N | که برو آن جا که اول منزل است | * | حق آن نعمت گروگان دل است |
| ۲۹۲ | Q | میگزندش که برَوْ بر جای خویش | * | حقِّ آن نعمت فرو مگْذار بیش |
| ۲۹۲ | N | میگزندش که برو بر جای خویش | * | حق آن نعمت فرو مگذار بیش |
| ۲۹۳ | Q | از درِ دل و اهلِ دل آبِ حیات | * | چند نوشیدی و وا شد چشمهات |
| ۲۹۳ | N | از در دل و اهل دل آب حیات | * | چند نوشیدی و وا شد چشمهات |
| ۲۹۴ | Q | بس غذای سُکر و وَجْد و بیخودی | * | از درِ اهلِ دلان بر جان زدی |
| ۲۹۴ | N | بس غذای سکر و وجد و بیخودی | * | از در اهل دلان بر جان زدی |
| ۲۹۵ | Q | باز این در را رها کردی ز حرص | * | گِرْدِ هر دکّان همیگردی ز حرص |
| ۲۹۵ | N | باز این در را رها کردی ز حرص | * | گرد هر دکان همیگردی چو خرس |
| ۲۹۶ | Q | بر درِ آن مُنعمانِ چربدیگ | * | میدوی بهرِ ثریدِ مُرْدَریگ |
| ۲۹۶ | N | بر در آن منعمان چرب دیگ | * | میدوی بهر ثرید مردهریگ |
| ۲۹۷ | Q | چربِش اینجا دان که جان فربه شود | * | کارِ نااومید اینجا به شود |
| ۲۹۷ | N | چربش اینجا دان که جان فربه شود | * | کار نااومید اینجا به شود |