block:2066
| ۲۷۱۴ | Q | گفت هر مردی که باشد بدگمان | * | نشْنود او راست را با صد نشان |
| ۲۷۱۴ | N | گفت هر مردی که باشد بد گمان | * | نشنود او راست را با صد نشان |
| ۲۷۱۵ | Q | هر درونی که خیالاندیش شد | * | چون دلیل آری خیالش بیش شد |
| ۲۷۱۵ | N | هر درونی که خیالاندیش شد | * | چون دلیل آری خیالش بیش شد |
| ۲۷۱۶ | Q | چون سخن در وَیْ رود علَّت شود | * | تیغِ غازی دزد را آلت شود |
| ۲۷۱۶ | N | چون سخن دروی رود علت شود | * | تیغ غازی دزد را آلت شود |
| ۲۷۱۷ | Q | پس جوابِ او سکوتست و سکون | * | هست با ابله سخن گفتن جنون |
| ۲۷۱۷ | N | پس جواب او سکوت است و سکون | * | هست با ابله سخن گفتن جنون |
| ۲۷۱۸ | Q | تو ز من با حق چه نالی ای سَلیم | * | تو بنال از شَرِّ آن نفس لئیم |
| ۲۷۱۸ | N | تو ز من با حق چه نالی ای سلیم | * | تو بنال از شر آن نفس لئیم |
| ۲۷۱۹ | Q | تو خوری حلوا ترا دُنبَل شود | * | تَب بگیرد طبعِ تو مُخْتَل شود |
| ۲۷۱۹ | N | تو خوری حلوا تو را دنبل شود | * | تب بگیرد طبع تو مختل شود |
| ۲۷۲۰ | Q | بیگُنه لعنت کنی ابلیس را | * | چون نبینی از خود آن تَلْبیس را |
| ۲۷۲۰ | N | بیگنه لعنت کنی ابلیس را | * | چون نبینی از خود آن تلبیس را |
| ۲۷۲۱ | Q | نیست از ابلیس از تُست ای غوی | * | که چو رُوبه سوی دُنْبه میروی |
| ۲۷۲۱ | N | نیست از ابلیس از تست ای غوی | * | که چو روبه سوی دنبه میدوی |
| ۲۷۲۲ | Q | چونک در سبزه ببینی دنبه را | * | دام باشد این ندانی تو چرا |
| ۲۷۲۲ | N | چون که در سبزه ببینی دنبه را | * | دام باشد این ندانی تو چرا |
| ۲۷۲۳ | Q | ز آن ندانی کِتَ ز دانش دُور کرد | * | مَیلِ دنبه چشم و عقلت کور کرد |
| ۲۷۲۳ | N | ز آن ندانی کت ز دانش دور کرد | * | میل دنبه چشم و عقلت کور کرد |
| ۲۷۲۴ | Q | حُبُّکَ الْأَشْیاءَ یُعْمِیکَ یُصِم | * | نَفْسُکَ السَّوْدا جَنَتْ لا تَخْتَصِم |
| ۲۷۲۴ | N | حبک الأشیاء یعمیک یصم | * | نفسک السودا جنت لا تختصم |
| ۲۷۲۵ | Q | تو گُنه بر من منه کَژْ مَژْ مبین | * | من ز بَد بیزارم و از حرص و کین |
| ۲۷۲۵ | N | تو گنه بر من منه کژ مژ مبین | * | من ز بد بیزارم و از حرص و کین |
| ۲۷۲۶ | Q | من بدی کردم پشیمانم هنوز | * | انتظارم تا شبم آید بروز |
| ۲۷۲۶ | N | من بدی کردم پشیمانم هنوز | * | انتظارم تا شبم آید به روز |
| ۲۷۲۷ | Q | متَّهَم گشتم میانِ خلق من | * | فعلِ خود بر من نهد هر مرد و زن |
| ۲۷۲۷ | N | متهم گشتم میان خلق من | * | فعل خود بر من نهد هر مرد و زن |
| ۲۷۲۸ | Q | گرگِ بیچاره اگر چه گُرسنست | * | متَّهَم باشد که او در طنطنهست |
| ۲۷۲۸ | N | گرگ بیچاره اگر چه گرسنه است | * | متهم باشد که او در طنطنه است |
| ۲۷۲۹ | Q | از ضعیفی چون نتاند راه رفت | * | خلق گوید تُخمه است از لُوتِ زفت |
| ۲۷۲۹ | N | از ضعیفی چون نتاند راه رفت | * | خلق گوید تخمه است از لوت زفت |