block:5002
۳۱ | N | تو خلیل وقتی ای خورشید هش | * | این چهار اطیار ره زن را بکش |
۳۲ | N | ز انکه هر مرغی از اینها زاغوش | * | هست عقل عاقلان را دیده کش |
۳۳ | N | چار وصف تن چو مرغان خلیل | * | بسمل ایشان دهد جان را سبیل |
۳۴ | N | ای خلیل اندر خلاص نیک و بد | * | سر ببرشان تا رهد پاها ز سد |
۳۵ | N | کل تویی و جملگان اجزای تو | * | بر گشا که هست پاشان پای تو |
۳۶ | N | از تو عالم روح زاری میشود | * | پشت صد لشکر سواری میشود |
۳۷ | N | ز انکه این تن شد مقام چار خو | * | نامشان شد چار مرغ فتنه جو |
۳۸ | N | خلق را گر زندگی خواهی ابد | * | سر ببر زین چار مرغ شوم بد |
۳۹ | N | بازشان زنده کن از نوعی دگر | * | که نباشد بعد از آن ز یشان ضرر |
۴۰ | N | چار مرغ معنوی راه زن | * | کردهاند اندر دل خلقان وطن |
۴۱ | N | چون امیر جمله دلهای سوی | * | اندر این دور ای خلیفهی حق توی |
۴۲ | N | سر ببر این چار مرغ زنده را | * | سرمدی کن خلق ناپاینده را |
۴۳ | N | بط و طاوس است و زاغ است و خروس | * | این مثال چار خلق اندر نفوس |
۴۴ | N | بط حرص است و خروس آن شهوت است | * | جاه چون طاوس و زاغ امنیت است |
۴۵ | N | منیتش آن که بود اومید ساز | * | طامع تابید یا عمر دراز |
۴۶ | N | بط حرص آمد که نوکش در زمین | * | در تر و در خشک میجوید دفین |
۴۷ | N | یک زمان نبود معطل آن گلو | * | نشنود از حکم جز امر کُلُوا |
۴۸ | N | همچو یغماجی که چون خانه کند | * | زود زود انبان خود پر میکند |
۴۹ | N | اندر انبان میفشارد نیک و بد | * | دانههای در و حبات نخود |
۵۰ | N | تا مبادا یاغیی آید دگر | * | میفشارد در جوال او خشک و تر |
۵۱ | N | وقت تنگ و فرصت اندک او مخوف | * | در بغل زد هر چه زوتر بیوقوف |
۵۲ | N | اعتمادش نیست بر سلطان خویش | * | که نیارد یاغیی آمد به پیش |
۵۳ | N | لیک مومن ز اعتماد آن حیات | * | میکند غارت به مهل و با انات |
۵۴ | N | ایمن است از فوت و از یاغی که او | * | میشناسد قهر شه را بر عدو |
۵۵ | N | ایمن است از خواجهتاشان دگر | * | که بیایندش مزاحم صرفه بر |
۵۶ | N | عدل شه را دید در ضبط حشم | * | که نیارد کرد کس بر کس ستم |
۵۷ | N | لاجرم نشتابد و ساکن بود | * | از فوات حظ خود ایمن بود |
۵۸ | N | بس تانی دارد و صبر و شکیب | * | چشم سیر و موثر است و پاک جیب |
۵۹ | N | کاین تانی پرتو رحمان بود | * | و آن شتاب از هزهی شیطان بود |
۶۰ | N | ز انکه شیطانش بترساند ز فقر | * | بارگیر صبر را بکشد بعقر |
۶۱ | N | از نبی بشنو که شیطان در وعید | * | میکند تهدیدت از فقر شدید |
۶۲ | N | تا خوری زشت و بری زشت از شتاب | * | نی مروت نی تانی نی ثواب |
۶۳ | N | لاجرم کافر خورد در هفت بطن | * | دین و دل باریک و لاغر، زفت بطن |