block:3220
۴۵۲۸ | N | گر چه نشنید آن موکل آن سخن | * | رفت در گوشی که آن بد من لدن |
۴۵۲۹ | N | بوی پیراهان یوسف را ندید | * | آن که حافظ بود و یعقوبش کشید |
۴۵۳۰ | N | آن شیاطین بر عنان آسمان | * | نشنوند آن سر لوح غیب دان |
۴۵۳۱ | N | آن محمد خفته و تکیه زده | * | آمده سِر گِرد او گردان شده |
۴۵۳۲ | N | او خورد حلوا که روزیش است باز | * | آن نه کانگشتان او باشد دراز |
۴۵۳۳ | N | نجم ثاقب گشته حارس دیور ان | * | که بهل دزدی ز احمد سر ستان |
۴۵۳۴ | N | ای دو دیده سوی دکان از پگاه | * | هین به مسجد رو بجو رزق اله |
۴۵۳۵ | N | پس رسول آن گفتشان را فهم کرد | * | گفت آن خنده نبودم از نبرد |
۴۵۳۶ | N | مردهاند ایشان و پوسیدهی فنا | * | مرده کشتن نیست مردی پیش ما |
۴۵۳۷ | N | خود کیاند ایشان که مه گردد شکاف | * | چون که من پا بفشرم اندر مصاف |
۴۵۳۸ | N | آن گهی کازاد بودیت و مکین | * | مر شما را بسته میدیدم چنین |
۴۵۳۹ | N | ای بنازیده به ملک و خاندان | * | نزد عاقل اشتری بر ناودان |
۴۵۴۰ | N | نقش تن را تا فتاد از بام طشت | * | پیش چشمم کل آت آت گشت |
۴۵۴۱ | N | بنگرم در غوره میبینم عیان | * | بنگرم در نیست شی بینم عیان |
۴۵۴۲ | N | بنگرم سر عالمی بینم نهان | * | آدم و حوا نرسته از جهان |
۴۵۴۳ | N | مر شما را وقت ذرات أَ لَسْتُ | * | دیدهام پا بسته و منکوس و پست |
۴۵۴۴ | N | از حدوث آسمان بیعمد | * | آن چه دانسته بدم افزون نشد |
۴۵۴۵ | N | من شما را سر نگون میدیدهام | * | پیش از آن کز آب و گل بالیدهام |
۴۵۴۶ | N | نو ندیدم تا کنم شادی بدان | * | این همیدیدم در آن اقبالتان |
۴۵۴۷ | N | بستهی قهر خفی و آن گه چه قهر | * | قند میخوردید و در وی درج زهر |
۴۵۴۸ | N | این چنین قندی پر از زهر ار عدو | * | خوش بنوشد چت حسد آید بر او |
۴۵۴۹ | N | با نشاط آن زهر میکردید نوش | * | مرگتان خفیه گرفته هر دو گوش |
۴۵۵۰ | N | من نمیکردم غزا از بهر آن | * | تا ظفر یابم فرو گیرم جهان |
۴۵۵۱ | N | کاین جهان جیفه ست و مردار و رخیص | * | بر چنین مردار چون باشم حریص |
۴۵۵۲ | N | سگ نیم تا پرچم مرده کنم | * | عیسیام آیم که تا زندهش کنم |
۴۵۵۳ | N | ز آن همیکردم صفوف جنگ چاک | * | تا رهانم مر شما را از هلاک |
۴۵۵۴ | N | ز آن نمیبرم گلوهای بشر | * | تا مرا باشد کر و فر و حشر |
۴۵۵۵ | N | ز آن همیبرم گلویی چند تا | * | ز آن گلوها عالمی یابد رها |
۴۵۵۶ | N | که شما پروانهوار از جهل خویش | * | پیش آتش میکنید این حمله کیش |
۴۵۵۷ | N | من همیرانم شما را همچو مست | * | از در افتادن در آتش با دو دست |
۴۵۵۸ | N | آن که خود را فتحها پنداشتید | * | تخم منحوسی خود میکاشتید |
۴۵۵۹ | N | یک دگر را جد جد میخواندید | * | سوی اژدرها فرس میراندید |
۴۵۶۰ | N | قهر میکردید و اندر عین قهر | * | خود شما مقهور قهر شیر دهر |