block:3178
۳۶۸۶ | Q | در بخارا بندهٔ صدرِ جهان | * | مُتَّهَم شد گشت از صدرش نهان |
۳۶۸۶ | N | در بخارا بندهی صدر جهان | * | متهم شد گشت از صدرش نهان |
۳۶۸۷ | Q | مُدَّت ده سال سر گردان بگشت | * | گه خراسان گه کُهستان گاه دشت |
۳۶۸۷ | N | مدت ده سال سر گردان بگشت | * | گه خراسان گه کهستان گاه دشت |
۳۶۸۸ | Q | از پسِ ده سال او از اشتیاق | * | گشت بیطاقت ز ایَّامِ فراق |
۳۶۸۸ | N | از پس ده سال او از اشتیاق | * | گشت بیطاقت ز ایام فراق |
۳۶۸۹ | Q | گفت تابِ فُرقتم زین پس نماند | * | صبر کَیْ داند خلاعت را نشاند |
۳۶۸۹ | N | گفت تاب فرقتم زین پس نماند | * | صبر کی داند خلاعت را نشاند |
۳۶۹۰ | Q | از فراق این خاکها شوره بود | * | آب زرد و گنده و تیره شود |
۳۶۹۰ | N | از فراق این خاکها شوره شود | * | آب زرد و گنده و تیره شود |
۳۶۹۱ | Q | بادِ جانافزا وَخِم گردد وَبا | * | آتشی خاکستری گردد هَبا |
۳۶۹۱ | N | باد جان افزا وخم گردد وبا | * | آتشی خاکستری گردد هبا |
۳۶۹۲ | Q | باغِ چون جنَّت شود دارُالْمَرَضَ | * | زرد و ریزان برگِ او اندر حَرَض |
۳۶۹۲ | N | باغ چون جنت شود دار المرض | * | زرد و ریزان برگ او اندر حرض |
۳۶۹۳ | Q | عقلِ دَرّاک از فراقِ دوستان | * | همچو تیراندازِ اِشکسته کمان |
۳۶۹۳ | N | عقل دراک از فراق دوستان | * | همچو تیر انداز اشکسته کمان |
۳۶۹۴ | Q | دوزخ از فُرقت چنان سوزان شدست | * | پیر از فُرقت چنان لرزان شدست |
۳۶۹۴ | N | دوزخ از فرقت چنان سوزان شدهست | * | پیر از فرقت چنان لرزان شدهست |
۳۶۹۵ | Q | گر بگویم از فراقِ چون شَرار | * | تا قیامت یک بود از صد هزار |
۳۶۹۵ | N | گر بگویم از فراق چون شرار | * | تا قیامت یک بود از صد هزار |
۳۶۹۶ | Q | پس ز شرحِ سوزِ او کم زن نَفَس | * | رَبِّ سَلِّمْ رَبِّ سَلِّمْ گُوی و بس |
۳۶۹۶ | N | پس ز شرح سوز او کم زن نفس | * | رب سلم رب سلم گوی و بس |
۳۶۹۷ | Q | هر چه از وَی شاد گردی در جهان | * | از فراقِ او بیندیش آن زمان |
۳۶۹۷ | N | هر چه از وی شاد گردی در جهان | * | از فراق او بیندیش آن زمان |
۳۶۹۸ | Q | زانچ گشتی شاد بس کس شاد شد | * | آخر از وَیْ جَست و همچون باد شد |
۳۶۹۸ | N | ز آن چه گشتی شاد، بس کس شاد شد | * | آخر از وی جست و همچون باد شد |
۳۶۹۹ | Q | از تو هم بجْهد تو دل بر وَیْ منِه | * | پیش از آن کو بجْهد از وَیْ تو بجِه |
۳۶۹۹ | N | از تو هم بجهد تو دل بر وی منه | * | پیش از آن کاو بجهد از وی تو بجه |