vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3158

جواب خروس سگ را
۳۳۱۱Qپس خروسش گفت تن زن غم مخُور * که خدا بدْهد عوض زینت دگر
۳۳۱۱Nپس خروسش گفت تن زن غم مخور * که خدا بدهد عوض ز اینت دگر
۳۳۱۲Qاسپِ این خواجه سقط خواهد شدن * روزِ فردا سیر خور کم کن حَزن
۳۳۱۲Nاسب این خواجه سقط خواهد شدن * روز فردا سیر خور کم کن حزن
۳۳۱۳Qمر سگان را عید باشد مرگِ اسپ * روزی وافر بود بی‌جهد و کسب
۳۳۱۳Nمر سگان را عید باشد مرگ اسب * روزی وافر بود بی‌جهد و کسب
۳۳۱۴Qاسپ را بفْروخت چون بشْنید مرد * پیشِ سگ شد آن خروسش رُوی‌زرد
۳۳۱۴Nاسب را بفروخت چون بشنید مرد * پیش سگ شد آن خروسش روی زرد
۳۳۱۵Qروزِ دیگر همچنان نان را ربود * آن خروس و سگ برُو لب بر گُشود
۳۳۱۵Nروز دیگر همچنان نان را ربود * آن خروس و سگ بر او لب بر گشود
۳۳۱۶Qکای خروس عِشوه‌دِه چند این دروغ * ظالمی و کاذبی و بی‌فُروغ
۳۳۱۶Nکای خروس عشوه‌ده چند این دروغ * ظالمی و کاذبی و بی‌فروغ
۳۳۱۷Qاسپ کش گفتی سقط گردد کجاست * کورِ اَخْتَرگوی و محرومی ز راست
۳۳۱۷Nاسب کش گفتی سقط گردد کجاست * کور اختر گوی و محرومی ز راست
۳۳۱۸Qگفت او را آن خروسِ با خبر * که سقط شد اسپِ او جایِ دگر
۳۳۱۸Nگفت او را آن خروس با خبر * که سقط شد اسب او جای دگر
۳۳۱۹Qاسپ را بفْروخت و جَسْت او از زیان * آن زیان انداخت او بر دیگران
۳۳۱۹Nاسب را بفروخت و جست او از زیان * آن زیان انداخت او بر دیگران
۳۳۲۰Qلیک فردا استرش گردد سقَط * مر سگان را باشد آن نعمت فقَط
۳۳۲۰Nلیک فردا استرش گردد سقط * مر سگان را باشد آن نعمت فقط
۳۳۲۱Qزود استر را فروشید آن حریص * یافت از غم و ز زیان آن دَم مَحیص
۳۳۲۱Nزود استر را فروشید آن حریص * یافت از غم و ز زیان آن دم محیص
۳۳۲۲Qروزِ ثالث گفت سگ با آن خروس * ای امیرِ کاذبان با طبل و کوس
۳۳۲۲Nروز ثالث گفت سگ با آن خروس * ای امیر کاذبان با طبل و کوس
۳۳۲۳Qگفت او بفروخت استر را شتاب * گفت فردایش غلام آید مُصاب
۳۳۲۳Nگفت او بفروخت استر را شتاب * گفت فردایش غلام آید مصاب
۳۳۲۴Qچون غلامِ او بمیرد نانها * بر سگ و خواهنده ریزند اَقْرِبا
۳۳۲۴Nچون غلام او بمیرد نانها * بر سگ و خواهنده ریزند اقربا
۳۳۲۵Qاین شنید و آن غلامش را فروخت * رَست از خُسران و رخ را بر فُروخت
۳۳۲۵Nاین شنید و آن غلامش را فروخت * رست از خسران و رخ را بر فروخت
۳۳۲۶Qشکرها می‌کرد و شادیها که من * رَستم از سه واقعه اندر زمن
۳۳۲۶Nشکرها می‌کرد و شادیها که من * رستم از سه واقعه اندر زمن
۳۳۲۷Qتا زبانِ مرغ و سگ آموختم * دیدهٔ سُوء الْقَضاء را دوختم
۳۳۲۷Nتا زبان مرغ و سگ آموختم * دیده‌ی سوء القضاء را دوختم
۳۳۲۸Qروزِ دیگر آن سگِ محروم گفت * کای خروسِ ژاژْخا کُو طاق و جُفت
۳۳۲۸Nروز دیگر آن سگ محروم گفت * کای خروس ژاژخا کو طاق و جفت