block:3158
۳۳۱۱ | Q | پس خروسش گفت تن زن غم مخُور | * | که خدا بدْهد عوض زینت دگر |
۳۳۱۱ | N | پس خروسش گفت تن زن غم مخور | * | که خدا بدهد عوض ز اینت دگر |
۳۳۱۲ | Q | اسپِ این خواجه سقط خواهد شدن | * | روزِ فردا سیر خور کم کن حَزن |
۳۳۱۲ | N | اسب این خواجه سقط خواهد شدن | * | روز فردا سیر خور کم کن حزن |
۳۳۱۳ | Q | مر سگان را عید باشد مرگِ اسپ | * | روزی وافر بود بیجهد و کسب |
۳۳۱۳ | N | مر سگان را عید باشد مرگ اسب | * | روزی وافر بود بیجهد و کسب |
۳۳۱۴ | Q | اسپ را بفْروخت چون بشْنید مرد | * | پیشِ سگ شد آن خروسش رُویزرد |
۳۳۱۴ | N | اسب را بفروخت چون بشنید مرد | * | پیش سگ شد آن خروسش روی زرد |
۳۳۱۵ | Q | روزِ دیگر همچنان نان را ربود | * | آن خروس و سگ برُو لب بر گُشود |
۳۳۱۵ | N | روز دیگر همچنان نان را ربود | * | آن خروس و سگ بر او لب بر گشود |
۳۳۱۶ | Q | کای خروس عِشوهدِه چند این دروغ | * | ظالمی و کاذبی و بیفُروغ |
۳۳۱۶ | N | کای خروس عشوهده چند این دروغ | * | ظالمی و کاذبی و بیفروغ |
۳۳۱۷ | Q | اسپ کش گفتی سقط گردد کجاست | * | کورِ اَخْتَرگوی و محرومی ز راست |
۳۳۱۷ | N | اسب کش گفتی سقط گردد کجاست | * | کور اختر گوی و محرومی ز راست |
۳۳۱۸ | Q | گفت او را آن خروسِ با خبر | * | که سقط شد اسپِ او جایِ دگر |
۳۳۱۸ | N | گفت او را آن خروس با خبر | * | که سقط شد اسب او جای دگر |
۳۳۱۹ | Q | اسپ را بفْروخت و جَسْت او از زیان | * | آن زیان انداخت او بر دیگران |
۳۳۱۹ | N | اسب را بفروخت و جست او از زیان | * | آن زیان انداخت او بر دیگران |
۳۳۲۰ | Q | لیک فردا استرش گردد سقَط | * | مر سگان را باشد آن نعمت فقَط |
۳۳۲۰ | N | لیک فردا استرش گردد سقط | * | مر سگان را باشد آن نعمت فقط |
۳۳۲۱ | Q | زود استر را فروشید آن حریص | * | یافت از غم و ز زیان آن دَم مَحیص |
۳۳۲۱ | N | زود استر را فروشید آن حریص | * | یافت از غم و ز زیان آن دم محیص |
۳۳۲۲ | Q | روزِ ثالث گفت سگ با آن خروس | * | ای امیرِ کاذبان با طبل و کوس |
۳۳۲۲ | N | روز ثالث گفت سگ با آن خروس | * | ای امیر کاذبان با طبل و کوس |
۳۳۲۳ | Q | گفت او بفروخت استر را شتاب | * | گفت فردایش غلام آید مُصاب |
۳۳۲۳ | N | گفت او بفروخت استر را شتاب | * | گفت فردایش غلام آید مصاب |
۳۳۲۴ | Q | چون غلامِ او بمیرد نانها | * | بر سگ و خواهنده ریزند اَقْرِبا |
۳۳۲۴ | N | چون غلام او بمیرد نانها | * | بر سگ و خواهنده ریزند اقربا |
۳۳۲۵ | Q | این شنید و آن غلامش را فروخت | * | رَست از خُسران و رخ را بر فُروخت |
۳۳۲۵ | N | این شنید و آن غلامش را فروخت | * | رست از خسران و رخ را بر فروخت |
۳۳۲۶ | Q | شکرها میکرد و شادیها که من | * | رَستم از سه واقعه اندر زمن |
۳۳۲۶ | N | شکرها میکرد و شادیها که من | * | رستم از سه واقعه اندر زمن |
۳۳۲۷ | Q | تا زبانِ مرغ و سگ آموختم | * | دیدهٔ سُوء الْقَضاء را دوختم |
۳۳۲۷ | N | تا زبان مرغ و سگ آموختم | * | دیدهی سوء القضاء را دوختم |
۳۳۲۸ | Q | روزِ دیگر آن سگِ محروم گفت | * | کای خروسِ ژاژْخا کُو طاق و جُفت |
۳۳۲۸ | N | روز دیگر آن سگ محروم گفت | * | کای خروس ژاژخا کو طاق و جفت |