vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3118

قصّهٔ اهل سبا و حماقت ایشان و اثر ناکردن نصیحت انبیا در احمقان
۲۶۰۰Qیادم آمد قصهٔ اهلِ سَبا * کز دَمِ احمق صَباشان شد وَبا
۲۶۰۰Nیادم آمد قصه‌ی اهل سبا * کز دم احمق صباشان شد وبا
۲۶۰۱Qآن سَبا ماند بشهرِ بس کَلان * در فسانه بشْنوی از کودکان
۲۶۰۱Nآن سبا ماند به شهر بس کلان * در فسانه بشنوی از کودکان
۲۶۰۲Qکودکان افسانه‌ها می‌آورند * دَرْج در افسانه‌شان بس سِرّ و پند
۲۶۰۲Nکودکان افسانه‌ها می‌آورند * درج در افسانه‌شان بس سر و پند
۲۶۰۳Qهزلها گویند در افسانه‌ها * گنج می‌جُو در همه ویرانه‌ها
۲۶۰۳Nهزلها گویند در افسانه‌ها * گنج می‌جو در همه ویرانه‌ها
۲۶۰۴Qبود شهری بس عظیم و مهِ ولی * قدرِ او قدرِ سُکَرّه بیش نی
۲۶۰۴Nبود شهری بس عظیم و مه ولی * قدر او قدر سکره بیش نی
۲۶۰۵Qبس عظیم و بس فراخ و بس دراز * سخت زفتِ زفت اندازهٔ پیاز
۲۶۰۵Nبس عظیم و بس فراخ و بس دراز * سخت زفت و تو بتو همچون پیاز
۲۶۰۶Qمردمِ دَه شهر مجموع اندرو * لیک جمله سه تنِ ناشُسته‌رُو
۲۶۰۶Nمردم ده شهر مجموع اندر او * لیک جمله سه تن ناشسته رو
۲۶۰۷Qاندرو خلق و خلایق بی‌شمار * لیک آن جمله سه خامِ پُخته‌خوار
۲۶۰۷Nاندر او خلق و خلایق بی‌شمار * لیک آن جمله سه خام پخته خوار
۲۶۰۸Qجانِ ناکرده بجانان تاختن * گر هزارانست باشد نیم تن
۲۶۰۸Nجان ناکرده به جانان تاختن * گر هزاران است باشد نیم تن
۲۶۰۹Qآن یکی بس دُورْبین و دیده‌کور * از سُلَیْمان کور و دیده پایِ مور
۲۶۰۹Nآن یکی بس دور بین و دیده کور * از سلیمان کور و دیده پای مور
۲۶۱۰Qو آن دگر بس تیزْگوش و سخت کر * گنج در وَیْ نیست یک جَو سنگِ زر
۲۶۱۰Nو آن دگر بس تیز گوش و سخت کر * گنج در وی نیست یک جو سنگ زر
۲۶۱۱Qو آن دگر عُور و برهنهٔ لاشه‌باز * لیک دامنهای جامهٔ او دراز
۲۶۱۱Nو آن دگر عور و برهنه‌ی لاشه باز * لیک دامنهای جامه‌ی او دراز
۲۶۱۲Qگفت کور اینک سپاهی می‌رسند * من همی‌بینم که چه قومند و چند
۲۶۱۲Nگفت کور اینک سپاهی می‌رسند * من همی‌بینم که چه قومند و چند
۲۶۱۳Qگفت کرّ آری شنودم بانگشان * که چه می‌گویند پیدا و نهان
۲۶۱۳Nگفت کر آری شنودم بانگشان * که چه می‌گویند پیدا و نهان
۲۶۱۴Qآن برهنه گفت ترسان زین منم * که ببُرّند از درازی دامنم
۲۶۱۴Nآن برهنه گفت ترسان زین منم * که ببرند از درازی دامنم
۲۶۱۵Qکور گفت اینک بنزدیک آمدند * خیز بگْریزیم پیش از زخم و بند
۲۶۱۵Nکور گفت اینک به نزدیک آمدند * خیز بگریزیم پیش از زخم و بند
۲۶۱۶Qکر همی‌گوید که آری مَشْغله * می‌شود نزدیکتر یاران هَله
۲۶۱۶Nکر همی‌گوید که آری مشغله * می‌شود نزدیکتر یاران هله
۲۶۱۷Qآن برهنه گفت آوَه دامنم * از طَمَع بُرّند و من ناایمِنم
۲۶۱۷Nآن برهنه گفت آوه دامنم * از طمع برند و من ناایمنم
۲۶۱۸Qشهر را هِشتند و بیرون آمدند * در هزیمت در دِهی اندر شدند
۲۶۱۸Nشهر را هشتند و بیرون آمدند * در هزیمت در دهی اندر شدند
۲۶۱۹Qاندر آن دِه مرغِ فربه یافتند * لیک ذرّهٔ گوشت بر وَیْ نه نژند
۲۶۱۹Nاندر آن ده مرغ فربه یافتند * لیک ذره‌ی گوشت بر وی نه نژند
۲۶۲۰Qمرغِ مردهٔ خشک وز زخمِ کلاغ * استخوانها زار گشته چون بناغ
۲۶۲۰Nمرغ مرده‌ی خشک و ز زخم کلاغ * استخوانها زار گشته چون بناغ
۲۶۲۱Qز آن همی‌خوردند چون از صید شیر * هر یکی از خوردنش چون پیل سیر
۲۶۲۱Nز آن همی‌خوردند چون از صید شیر * هر یکی از خوردنش چون پیل سیر
۲۶۲۲Qهر سه ز آن خوردند و بس فربه شدند * چون سه پیلِ بس بزرگ و مِه شدند
۲۶۲۲Nهر سه ز آن خوردند و بس فربه شدند * چون سه پیل بس بزرگ و مه شدند
۲۶۲۳Qآنچنان کز فربهی هر یک جوان * در نگنجیدی ز زفتی در جهان
۲۶۲۳Nآن چنان کز فربهی هر یک جوان * در نگنجیدی ز زفتی در جهان
۲۶۲۴Qبا چنین گَبْزی و هفت اندامِ زفت * از شکافِ دَر برون جَستند و رفت
۲۶۲۴Nبا چنین گبزی و هفت اندام زفت * از شکاف در برون جستند و رفت
۲۶۲۵Qراهِ مرگِ خلق ناپیدا رهیست * در نظر ناید که آن بی‌جا رهیست
۲۶۲۵Nراه مرگ خلق ناپیدا رهی است * در نظر ناید که آن بی‌جا رهی است
۲۶۲۶Qنک پیاپی کاروانها مُقتَفی * زین شکافِ دَر که هست آن مُختفی
۲۶۲۶Nنک پیاپی کاروانها مقتفی * زین شکاف در که هست آن مختفی
۲۶۲۷Qبر دَر ار جویی نیابی آن شکاف * سخت ناپیدا و زو چندین زِفاف
۲۶۲۷Nبر در ار جویی نیابی آن شکاف * سخت ناپیدا و ز او چندین زفاف