block:3090
۱۹۹۱ | Q | باز میدیدم که میشد هفت یک | * | میشکافد نورِ او جَیْبِ فلک |
۱۹۹۱ | N | باز میدیدم که میشد هفت یک | * | میشکافد نور او جیب فلک |
۱۹۹۲ | Q | باز آن یک بارِ دیگر هفت شد | * | مستی و حیرانی من زفت شد |
۱۹۹۲ | N | باز آن یک بار دیگر هفت شد | * | مستی و حیرانی من زفت شد |
۱۹۹۳ | Q | اتّصالاتی میانِ شَمْعها | * | که نیاید بر زبان و گفتِ ما |
۱۹۹۳ | N | اتصالاتی میان شمعها | * | که نیاید بر زبان و گفت ما |
۱۹۹۴ | Q | آنک یک دیدن کند اِدراکِ آن | * | سالها نتْوان نمودن از زبان |
۱۹۹۴ | N | آن که یک دیدن کند ادراک آن | * | سالها نتوان نمودن از زبان |
۱۹۹۵ | Q | آنک یک دَم بیندش اِدراکِ هوش | * | سالها نتْوان شنودن آن بگوش |
۱۹۹۵ | N | آن که یک دم بیندش ادراک هوش | * | سالها نتوان شنودن آن بگوش |
۱۹۹۶ | Q | چونک پایانی ندارد رَوْ إِلَیْک | * | زانک لا أُحصِی ثَنَاءً ما عَلَیْک |
۱۹۹۶ | N | چون که پایانی ندارد رو الیک | * | ز انکه لا أحصی ثناء ما علیک |
۱۹۹۷ | Q | پیشتر رفتم دوان کان شمعها | * | تا چه چیزست از نشانِ کبریا |
۱۹۹۷ | N | پیشتر رفتم دوان کان شمعها | * | تا چه چیز است از نشان کبریا |
۱۹۹۸ | Q | میشدم بیخویش و مدهوش و خراب | * | تا بیُفتادم ز تَعجیل و شتاب |
۱۹۹۸ | N | میشدم بیخویش و مدهوش و خراب | * | تا بیفتادم ز تعجیل و شتاب |
۱۹۹۹ | Q | ساعتی بیهوش و بیعقل اندرین | * | اوفتادم بر سرِ خاکِ زمین |
۱۹۹۹ | N | ساعتی بیهوش و بیعقل اندر این | * | اوفتادم بر سر خاک زمین |
۲۰۰۰ | Q | باز با هوش آمدم برخاستم | * | در رَوِش گویی نه سر نه پاستم |
۲۰۰۰ | N | باز با هوش آمدم برخاستم | * | در روش گویی نه سر نی پاستم |