block:3066
۱۵۹۸ | Q | بامدادان آمدند آن مادران | * | خُفته اُستا همچو بیمارِ گران |
۱۵۹۸ | N | بامدادان آمدند آن مادران | * | خفته استا همچو بیمار گران |
۱۵۹۹ | Q | هم عَرَق کرده ز بسیاری لِحاف | * | سر ببسته رُو کشیده در سِجاف |
۱۵۹۹ | N | هم عرق کرده ز بسیاری لحاف | * | سر ببسته رو کشیده در سجاف |
۱۶۰۰ | Q | آه آهی میکند آهسته او | * | جملگان گشتند هم لاحَوْل گُو |
۱۶۰۰ | N | آه آهی میکند آهسته او | * | جملگان گشتند هم لاحول گو |
۱۶۰۱ | Q | خیر باشد اوستاد این دردِ سر | * | جانِ تو ما را نبودست زین خبر |
۱۶۰۱ | N | خیر باشد اوستاد این درد سر | * | جان تو ما را نبوده زین خبر |
۱۶۰۲ | Q | گفت من هم بیخبر بودم ازین | * | آگهم مادْر غَران کردند هین |
۱۶۰۲ | N | گفت من هم بیخبر بودم از این | * | آگهم مادر غران کردند هین |
۱۶۰۳ | Q | من بُدم غافل بشُغْلِ قال و قیل | * | بود در باطن چنین رنجی ثقیل |
۱۶۰۳ | N | من بدم غافل به شغل قال و قیل | * | بود در باطن چنین رنجی ثقیل |
۱۶۰۴ | Q | چون بجِد مشغول باشد آدمی | * | او ز دیدِ رنجِ خود باشد عَمی |
۱۶۰۴ | N | چون به جد مشغول باشد آدمی | * | او ز دید رنج خود باشد عمی |
۱۶۰۵ | Q | از زنانِ مصرْ یوسف شد سَمَر | * | که ز مشغولی بشد زیشان خبر |
۱۶۰۵ | N | از زنان مصر یوسف شد سمر | * | که ز مشغولی بشد ز ایشان خبر |
۱۶۰۶ | Q | پاره پاره کرده ساعدهای خویش | * | رُوح واله که نه پس بیند نه پیش |
۱۶۰۶ | N | پاره پاره کرده ساعدهای خویش | * | روح واله که نه پس بیند نه پیش |
۱۶۰۷ | Q | ای بسا مردِ شجاع اندر حِراب | * | که ببُرَّد دست یا پایش ضِراب |
۱۶۰۷ | N | ای بسا مرد شجاع اندر حراب | * | که ببرد دست یا پایش ضراب |
۱۶۰۸ | Q | او همان دست آوَرَد در گیر و دار | * | بر گمانِ آنک هست او برقرار |
۱۶۰۸ | N | او همان دست آورد در گیرودار | * | بر گمان آن که هست او برقرار |
۱۶۰۹ | Q | خود ببیند دست رفته در ضَرَر | * | خون ازو بسیار رفته بیخبر |
۱۶۰۹ | N | خود ببیند دست رفته در ضرر | * | خون از او بسیار رفته بیخبر |