block:3057
۱۵۱۰ | Q | علم را دو پَر گُمان را یک پَرست | * | ناقص آمد ظنْ بپرواز اَبْتَرست |
۱۵۱۰ | N | علم را دو پر گمان را یک پر است | * | ناقص آمد ظن به پرواز ابتر است |
۱۵۱۱ | Q | مرغِ یک پَر زود افتد سَرْنگون | * | باز بر پرَّد دو گامی یا فزون |
۱۵۱۱ | N | مرغ یک پر زود افتد سر نگون | * | باز بر پرد دو گامی یا فزون |
۱۵۱۲ | Q | اُفت و خیزان میرود مرغِ گُمان | * | با یکی پَر بر اُمیدِ آشیان |
۱۵۱۲ | N | افت و خیزان میرود مرغ گمان | * | با یکی پر بر امید آشیان |
۱۵۱۳ | Q | چون ز ظن وا رَست علمش رو نمود | * | شد دو پَرّ آن مرغِ یک پَر پَر گشود |
۱۵۱۳ | N | چون ز ظن وارست علمش رو نمود | * | شد دو پر آن مرغ یک پر پر گشود |
۱۵۱۴ | Q | بعد از آن یَمْشِی سَوِیَّاً مستقیم | * | نه عَلَی وَجْهِهْ مُکِبَّا أَوْ سَقیم |
۱۵۱۴ | N | بعد از آن یمشی سویا مستقیم | * | نی علی وجهه مکبا او سقیم |
۱۵۱۵ | Q | با دو پَر بر میپرد چون جبرئیل | * | بیگمان و بیمگر بیقال و قیل |
۱۵۱۵ | N | با دو پر بر میپرد چون جبرئیل | * | بیگمان و بیمگر بیقال و قیل |
۱۵۱۶ | Q | گر همهٔ عالم بگویندش تُوی | * | بر رهِ یزدان و دینِ مُسْتَوی |
۱۵۱۶ | N | گر همهی عالم بگویندش توی | * | بر ره یزدان و دین مستوی |
۱۵۱۷ | Q | او نگردد گرمتر از گفتشان | * | جانِ طاقِ او نگردد جُفتشان |
۱۵۱۷ | N | او نگردد گرمتر از گفتشان | * | جان طاق او نگردد جفتشان |
۱۵۱۸ | Q | ور همه گویند او را گُمرهی | * | کوه پنداری و تو برگِ کَهی |
۱۵۱۸ | N | ور همه گویند او را گمرهی | * | کوه پنداری و تو برگ کهی |
۱۵۱۹ | Q | او نَیُفْتد در گمان از طَعْنشان | * | او نگردد دردمند از ظَعْنشان |
۱۵۱۹ | N | او نیفتد در گمان از طعنشان | * | او نگردد دردمند از ظعنشان |
۱۵۲۰ | Q | بلک گر دریا و کوه آید بگفت | * | گویدش با گُمرهی گشتی تو جُفت |
۱۵۲۰ | N | بلکه گر دریا و کوه آید به گفت | * | گویدش با گمرهی گشتی تو جفت |
۱۵۲۱ | Q | هیچ یک ذرَّه نیفتد در خیال | * | یا به طعنِ طاعنان رنجورحال |
۱۵۲۱ | N | هیچ یک ذره نیفتد در خیال | * | یا به طعن طاعنان رنجور حال |