vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3050

توفیق میان این دو حدیث کی الرّضا بِالْکُفْرِ کُفْرٌ و حدیث دیگر مَنْ لَم یَرْضَ بِقْضایی فَلْیَطْلبٌ رَبٍّا سِوایَ
۱۳۶۲Qدی سؤالی کرد سائل مر مرا * زانک عاشق بود او بر ماجرا
۱۳۶۲Nدی سؤالی کرد سائل مر مرا * ز انکه عاشق بود او بر ماجرا
۱۳۶۳Qگفت نکتهٔ ٱلرِّضا بِٱلکْفُر کُفْر * این پَیَمبر گفت و گفتِ اوست مُهْر
۱۳۶۳Nگفت نکته‌ی الرضا بالکفر کفر * این پیمبر گفت و گفت اوست مهر
۱۳۶۴Qباز فرمود او که اندر هر قضا * مر مسلمان را رضا باید رضا
۱۳۶۴Nباز فرمود او که اندر هر قضا * مر مسلمان را رضا باید رضا
۱۳۶۵Qنه قضای حق بود کُفر و نفاق * گر بدین راضی شوم باشد شِقاق
۱۳۶۵Nنه قضای حق بود کفر و نفاق؟ * گر بدین راضی شوم باشد شقاق
۱۳۶۶Qور نَیم راضی بود آن هم زیان * پس چه چاره باشدم اندر میان
۱۳۶۶Nور نیم راضی بود آن هم زیان * پس چه چاره باشدم اندر میان
۱۳۶۷Qگفتمش این کفر مَقْضی نه قضاست * هست آثارِ قضا این کفر راست
۱۳۶۷Nگفتمش این کفر مقضی نه قضاست * هست آثار قضا این کفر راست
۱۳۶۸Qپس قضا را خواجه از مَقْضی بدان * تا شِکالت دفع گردد در زمان
۱۳۶۸Nپس قضا را خواجه از مقضی بدان * تا شکالت دفع گردد در زمان
۱۳۶۹Qراضیَم در کفر ز آن رُو که قضاست * نه ازین رُو که نزاع و خُبثِ ماست
۱۳۶۹Nراضیم در کفر ز آن رو که قضاست * نه از این رو که نزاع و خبث ماست
۱۳۷۰Qکفر از رُویِ قضا خود کفر نیست * حقّ را کافر مخوان اینجا مه‌ایست
۱۳۷۰Nکفر از روی قضا هم کفر نیست * حق را کافر مخوان اینجا مه ایست
۱۳۷۱Qکفر جَهلست و قضای کفر عِلْم * هر دو کَیْ یک باشد آخر حِلم و خِلم
۱۳۷۱Nکفر جهل است و قضای کفر علم * هر دو کی یک باشد آخر حلم و خلم
۱۳۷۲Qزشتی خط زشتی نقّاش نیست * بلک از وی زشت را بنْمودنیست
۱۳۷۲Nزشتی خط زشتی نقاش نیست * بلکه از وی زشت را بنمودنی است
۱۳۷۳Qقُوّتِ نقّاش باشد آنک او * هم تواند زشت کردن هم نِکو
۱۳۷۳Nقوت نقاش باشد آن که او * هم تواند زشت کردن هم نکو
۱۳۷۴Qگر گشایم بحثِ این را من بساز * تا سؤال و تا جواب آید دراز
۱۳۷۴Nگر گشایم بحث این را من به ساز * تا سؤال و تا جواب آید دراز
۱۳۷۵Qذوقِ نکتهٔ عشق از من می‌رود * نقشِ خدمت نقشِ دیگر می‌شود
۱۳۷۵Nذوق نکته‌ی عشق از من می‌رود * نقش خدمت نقش دیگر می‌شود