block:3042
۱۰۹۱ | Q | گفت نِه نِه مهلتی باید نهاد | * | عِشْوَهها کم دِه تو کَمْ پیمای باد |
۱۰۹۱ | N | گفت نی نی مهلتی باید نهاد | * | عشوهها کم ده تو کم پیمای باد |
۱۰۹۲ | Q | حق تعالی وَحْی کردش در زمان | * | مُهْلتش ده متَّسِع مَهْراس از آن |
۱۰۹۲ | N | حق تعالی وحی کردش در زمان | * | مهلتش ده متسع مهراس از آن |
۱۰۹۳ | Q | این چهل روزش بده مُهلت بطَوْع | * | تا سگالد مکرها او نوع نوع |
۱۰۹۳ | N | این چهل روزش بده مهلت به طوع | * | تا سگالد مکرها او نوع نوع |
۱۰۹۴ | Q | تا بکوشد او کِنی من خُفتهام | * | تیز رَوْ گُو پیش ره بگْرفتهام |
۱۰۹۴ | N | تا بکوشد او که نه من خفتهام | * | تیز رو گو پیش ره بگرفتهام |
۱۰۹۵ | Q | حیلههاشان را همه بَرْهَم زنم | * | وآنچ افزایند من بر کَم زنم |
۱۰۹۵ | N | حیلههاشان را همه بر هم زنم | * | و آن چه افزایند من بر کم زنم |
۱۰۹۶ | Q | آب را آرند و من آتش کنم | * | نوش و خوش گیرند و من ناخوش کنم |
۱۰۹۶ | N | آب را آرند و من آتش کنم | * | نوش و خوش گیرند و من ناخوش کنم |
۱۰۹۷ | Q | مِهْر پیوندند و من ویران کنم | * | آنک اندر وَهْم نارند آن کنم |
۱۰۹۷ | N | مهر پیوندند و من ویران کنم | * | آن که اندر وهم نارند آن کنم |
۱۰۹۸ | Q | تو مترس و مهلتش دِه دُمدراز | * | گو سپه گِرد آر و صد حیلت بساز |
۱۰۹۸ | N | تو مترس و مهلتش ده دم دراز | * | گو سپه گرد آر و صد حیلت بساز |