vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3036

وحی آمدن بمادر موسی که موسی را در آب افگن
۹۵۹Qباز وَحْی آمد که در آبش فگن * رُوی در اومید دار و مُو مکَن
۹۵۹Nباز وحی آمد که در آبش فگن * روی در اومید دار و مو مکن
۹۶۰Qدر فگن در نیلش و کُن اعتماد * من ترا با وَیْ رسانم رُو سپید
۹۶۰Nدر فگن در نیلش و کن اعتماد * من ترا با وی رسانم رو سپید
۹۶۱Qاین سخن پایان ندارد مکرهاش * جمله می‌پیچید هم در ساق و پاش
۹۶۱Nاین سخن پایان ندارد مکرهاش * جمله می‌پیچید هم در ساق و پاش
۹۶۲Qصد هزاران طفل می‌کُشت او برون * موسی اندر صدرِ خانه در درون
۹۶۲Nصد هزاران طفل می‌کشت او برون * موسی اندر صدر خانه در درون
۹۶۳Qاز جُنون می‌کُشت هر جا بُد جَنین * از حِیَل آن کورچشمِ دُورْبین
۹۶۳Nاز جنون می‌کشت هر جا بد جنین * از حیل آن کور چشم دور بین
۹۶۴Qاژدها بُد مکرِ فرعونِ عَنود * مکرِ شاهانِ جهان را خورده بود
۹۶۴Nاژدها بد مکر فرعون عنود * مکر شاهان جهان را خورده بود
۹۶۵Qلیک ازو فرعون‌تر آمد پَدید * هم ورا هم مکرِ او را در کشید
۹۶۵Nلیک از او فرعون‌تر آمد پدید * هم و را هم مکر او را در کشید
۹۶۶Qاژدها بود و عصا شد اژدها * این بخورد آن را بتوفیق خدا
۹۶۶Nاژدها بود و عصا شد اژدها * این بخورد آن را به توفیق خدا
۹۶۷Qدست شد بالای دست این تا کجا * تا بیَزْدان که إلَیهِ اؐلْمُنْتَهَی
۹۶۷Nدست شد بالای دست این تا کجا * تا به یزدان که إلیه المنتهی
۹۶۸Qکان یکی دریاست بی‌غَوْر و کران * جمله دریاها چو سیلی پیشِ آن
۹۶۸Nکان یکی دریاست بی‌غور و کران * جمله دریاها چو سیلی پیش آن
۹۶۹Qحیله‌ها و چاره‌ها گر اژدهاست * پیشِ إلَّا اللَُّه آنها جمله لاست
۹۶۹Nحیله‌ها و چاره‌ها گر اژدهاست * پیش إلا اللَّه آنها جمله لاست
۹۷۰Qچون رسید اینجا بیانم سَر نهاد * محو شد و اؐللهُ أَعْلَم بِالرَّشاد
۹۷۰Nچون رسید اینجا بیانم سر نهاد * محو شد و الله اعلم بالرشاد
۹۷۱Qآنچ در فرعون بود اندر تو هَست * لیک اژْدَرهات محبوسِ چَهَست
۹۷۱Nآن چه در فرعون بود آن در تو هست * لیک اژدرهات محبوس چه است
۹۷۲Qای دریغ این جمله احوالِ توست * تو بر آن فرعون بر خواهیش بَست
۹۷۲Nای دریغ این جمله احوال تو است * تو بر آن فرعون بر خواهیش بست
۹۷۳Qگر ز تو گویند وَحْشت زایدت * ور ز دیگر آفسان بنْمایدت
۹۷۳Nگر ز تو گویند وحشت زایدت * ور ز دیگر آن فسانه آیدت
۹۷۴Qچه خرابت می‌کند نفسِ لعین * دُور می‌اندازدت سخت این قرین
۹۷۴Nچه خرابت می‌کند نفس لعین * دور می‌اندازدت سخت این قرین
۹۷۵Qآتشت را هیزم فرعون نیست * ورنه چون فرعون او شُعله‌زَنیست
۹۷۵Nآتشت را هیزم فرعون نیست * ور نه چون فرعون او شعله زنی است