vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3029

باز گشتن فرعون از میدان بشهر شاد بتفریق بنی اسراییل از زنانشان در شب حمل
۸۷۲Qشَه شبانگه باز آمد شادمان * کامشبان حَملست و دُورند از زنان
۸۷۲Nشه شبانگه باز آمد شادمان * کامشبان حمل است و دورند از زنان
۸۷۳Qخازنش عِمْران هم اندر خدمتش * هم بشهر آمد قرینِ صحبتش
۸۷۳Nخازنش عمران هم اندر خدمتش * هم به شهر آمد قرین صحبتش
۸۷۴Qگفت ای عمران برین در خُسپ تو * هین مرَو سوی زن و صحبت مجُو
۸۷۴Nگفت ای عمران بر این در خسب تو * هین مرو سوی زن و صحبت مجو
۸۷۵Qگفت خُسپم هم برین درگاهِ تو * هیچ نَنْدیشم بجز دلخواهِ تو
۸۷۵Nگفت خسبم هم بر این درگاه تو * هیچ نندیشم بجز دل خواه تو
۸۷۶Qبود عمران هم ز اسرائیلیان * لیک مر فرعون را دل بود و جان
۸۷۶Nبود عمران هم ز اسرائیلیان * لیک مر فرعون را دل بود و جان
۸۷۷Qکَیْ گمان بُردی که او عِصیان کند * آنک خوفِ جانِ فرعون آن کند
۸۷۷Nکی گمان بردی که او عصیان کند * آن که خوف جان فرعون آن کند