block:3026
۸۴۰ | Q | جهد فرعونی چو بیتوفیق بود | * | هرچه او میدوخت آن تفتیق بود |
۸۴۰ | N | جهد فرعونی چو بیتوفیق بود | * | هر چه او میدوخت آن تفتیق بود |
۸۴۱ | Q | از منجّم بود در حُکمش هزار | * | وز مُعبِّر نیز و ساحر بیشمار |
۸۴۱ | N | از منجم بود در حکمش هزار | * | وز معبر نیز و ساحر بیشمار |
۸۴۲ | Q | مَقْدَمِ موسی نمودندش بخواب | * | که کند فرعون و مُلکش را خراب |
۸۴۲ | N | مقدم موسی نمودندش به خواب | * | که کند فرعون و ملکش را خراب |
۸۴۳ | Q | با مُعبِّر گفت و با اهلِ نجوم | * | چون بود دفعِ خیال و خوابِ شُوم |
۸۴۳ | N | با معبر گفت و با اهل نجوم | * | چون بود دفع خیال و خواب شوم |
۸۴۴ | Q | جمله گفتندش که تدبیری کنیم | * | راهِ زادن را چو رهزن میزنیم |
۸۴۴ | N | جمله گفتندش که تدبیری کنیم | * | راه زادن را چو ره زن میزنیم |
۸۴۵ | Q | تا رسید آن شب که مَوْلِد بود آن | * | رأی این دیدند آن فرعونیان |
۸۴۵ | N | تا رسید آن شب که مولد بود آن | * | رای این دیدند آن فرعونیان |
۸۴۶ | Q | که برون آرند آن روز از پگاه | * | سوی میدان بزم و تختِ پادشاه |
۸۴۶ | N | که برون آرند آن روز از پگاه | * | سوی میدان بزم و تخت پادشاه |
۸۴۷ | Q | الصَّلا ای جمله اِسرائیلیان | * | شاه میخواند شما را ز آن مکان |
۸۴۷ | N | الصلا ای جمله اسرائیلیان | * | شاه میخواند شما را ز آن مکان |
۸۴۸ | Q | تا شما را رُو نماید بینقاب | * | بر شما احسان کند بهرِ ثواب |
۸۴۸ | N | تا شما را رو نماید بینقاب | * | بر شما احسان کند بهر ثواب |
۸۴۹ | Q | کان اسیران را بجز دُوری نبود | * | دیدنِ فرعون دستوری نبود |
۸۴۹ | N | کان اسیران را بجز دوری نبود | * | دیدن فرعون دستوری نبود |
۸۵۰ | Q | گر فتادندی برَه در پیشِ او | * | بهرِ آن یاسه بخُفتندی برُو |
۸۵۰ | N | گر فتادندی به ره در پیش او | * | بهر آن یاسه بخفتندی به رو |
۸۵۱ | Q | یاسه این بُد که نبیند هیچ اسیر | * | درگَه و بیگه لِقای آن امیر |
۸۵۱ | N | یاسه این بد که نبیند هیچ اسیر | * | درگه و بیگه لقای آن امیر |
۸۵۲ | Q | بانگِ چاووشان چو در ره بشْنود | * | تا نبیند رُو بدیواری کند |
۸۵۲ | N | بانگ چاووشان چو در ره بشنود | * | تا نبیند رو به دیواری کند |
۸۵۳ | Q | ور ببیند رُویِ او مُجْرِم بود | * | آنچ بتّر بر سرِ او آن رود |
۸۵۳ | N | ور ببیند روی او مجرم بود | * | آن چه بدتر بر سر او آن رود |
۸۵۴ | Q | بودشان حرصِ لقای مُمْتَنِع | * | چون حریصست آدمی فیما مُنِع |
۸۵۴ | N | بودشان حرص لقای ممتنع | * | چون حریص است آدمی فیما منع |