vol.2

Qūniyah Nicholson both

block:2080

شرح فایدهٔ حکایت آن شخص شتر جوینده
۲۹۷۳Qاشتری گم کرده‌ای ای مُعتمَد * هر کسی ز اُشتر نشانت می‌دهد
۲۹۷۳Nاشتری گم کرده‌ای ای معتمد * هر کسی ز اشتر نشانت می‌دهد
۲۹۷۴Qتو نمی‌دانی که آن اشتر کجاست * لیک دانی کین نشانیها خطاست
۲۹۷۴Nتو نمی‌دانی که آن اشتر کجاست * لیک دانی کاین نشانیها خطاست
۲۹۷۵Qو انک اشتر گم نکرد او از مِری * همچو آن گم کرده جوید اشتری
۲۹۷۵Nو انکه اشتر گم نکرد او از مری * همچو آن گم کرده جوید اشتری
۲۹۷۶Qکه بلی من هم شتر گم کرده‌ام * هر که یابد اُجرَتش آورده‌ام
۲۹۷۶Nکه بلی من هم شتر گم کرده‌ام * هر که یابد اجرتش آورده‌ام
۲۹۷۷Qتا در اشتر با تو انبازی کند * بهرِ طمعِ اشتر این بازی کند
۲۹۷۷Nتا در اشتر با تو انبازی کند * بهر طمع اشتر این بازی کند
۲۹۷۸Qاو نشانِ کژ بنشناسد ز راست * لیک گفتت آن مقلِّد را عصاست
۲۹۷۸Nهر چه را گویی خطا بود آن نشان * او به تقلید تو می‌گوید همان
۲۹۷۹Qهر چه را گویی خطا بود آن نشان * او بتقلیدِ تو می‌گوید همان
۲۹۷۹Nاو نشان کژ بنشناسد ز راست * لیک گفتت آن مقلد را عصاست
۲۹۸۰Qچون نشانِ راست گویند و شبیه * پس یقین گردد ترا لا رَیْبَ فِیهِ
۲۹۸۰Nچون نشان راست گویند و شبیه * پس یقین گردد ترا لا رَیْبَ فِیهِ
۲۹۸۱Qآن شفای جان رنجورت شود * رنگ روی و صحت و زورت شود
۲۹۸۱Nآن شفای جان رنجورت شود * رنگ روی و صحت و زورت شود
۲۹۸۲Qچشمِ تو روشن شود پایت دوان * جسمِ تو جان گردد و جانت روان
۲۹۸۲Nچشم تو روشن شود پایت دوان * جسم تو جان گردد و جانت روان
۲۹۸۳Qپس بگویی راست گفتی ای امین * این نشانیها بلاغ آمد مُبین
۲۹۸۳Nپس بگویی راست گفتی ای امین * این نشانیها بلاغ آمد مبین
۲۹۸۴Qفِیهِ آیاتٌ‌ ثِقاتٌ‌ بَیِّنات * این بَراتی باشد و قدرِ نجات
۲۹۸۴Nفِیهِ آیاتٌ‌ ثقات بینات * این براتی باشد و قدر نجات
۲۹۸۵Qاین نشان چون داد گویی پیش رَوْ * وقتِ آهنگست پیش‌آهنگ شَوْ
۲۹۸۵Nاین نشان چون داد گویی پیش رو * وقت آهنگ است پیش آهنگ شو
۲۹۸۶Qپی رَوِی تو کنم ای راست‌گو * بوی بُردی ز اشترم بنْما که کو
۲۹۸۶Nپی روی تو کنم ای راست گو * بوی بردی ز اشترم بنما که کو
۲۹۸۷Qپیش آنکس که نه صاحب اشتریست * کو درین جُستِ شتر بهرِ مریست
۲۹۸۷Nپیش آن کس که نه صاحب اشتری ست * کاو در این جست شتر بهر مری ست
۲۹۸۸Qزین نشانِ راست نفْزودش یقین * جز ز عکسِ ناقه‌جوی راستین
۲۹۸۸Nزین نشان راست نفزودش یقین * جز ز عکس ناقه جوی راستین
۲۹۸۹Qبوی بُرد از جِدّ و گرمیهای او * که گزافه نیست این هیهای او
۲۹۸۹Nبوی برد از جد و گرمیهای او * که گزافه نیست این هیهای او
۲۹۹۰Qاندرین اشتر نبودش حق ولی * اشتری گم کرده است او هم بلی
۲۹۹۰Nاندر این اشتر نبودش حق ولی * اشتری گم کرده است او هم بلی
۲۹۹۱Qطمع ناقهٔ غیر رُوپوشش شده * آنچ ازو گُم شد فراموشش شده
۲۹۹۱Nطمع ناقه‌ی غیر رو پوشش شده * آنچ ازو گم شد فراموشش شده
۲۹۹۲Qهر کجا او می‌دود این می‌دود * از طَمَع هم‌دردِ صاحب می‌شود
۲۹۹۲Nهر کجا او می‌دود این می‌دود * از طمع هم درد صاحب می‌شود
۲۹۹۳Qکاذبی یا صادقی چون شد روان * آن دروغش راستی شد ناگهان
۲۹۹۳Nکاذبی یا صادقی چون شد روان * آن دروغش راستی شد ناگهان
۲۹۹۴Qاندر آن صحرا که آن اشتر شتافت * اشترِ خود نیز آن دیگر بیافت
۲۹۹۴Nاندر آن صحرا که آن اشتر شتافت * اشتر خود نیز آن دیگر بیافت
۲۹۹۵Qچون بدیدش یاد آورد آنِ خویش * بی‌طَمَع شد ز اُشترِ آن یار و خویش
۲۹۹۵Nچون بدیدش یاد آورد آن خویش * بی‌طمع شد ز اشتر آن یار و خویش
۲۹۹۶Qآن مقلِّد شد محقِّق چون بدید * اشترِ خود را که آنجا می‌چرید
۲۹۹۶Nآن مقلد شد محقق چون بدید * اشتر خود را که آن جا می‌چرید
۲۹۹۷Qاو طلب کارِ شتر آن لحظه گشت * می‌نجُستش تا ندید او را بدَشت
۲۹۹۷Nاو طلب کار شتر آن لحظه گشت * می‌نجستش تا ندید او را به دشت
۲۹۹۸Qبعد از آن تنها رَوی آغاز کرد * چشم سوی ناقهٔ خود باز کرد
۲۹۹۸Nبعد از آن تنها روی آغاز کرد * چشم سوی ناقه‌ی خود باز کرد
۲۹۹۹Qگفت آن صادق مرا بگْذاشتی * تا باکنون پاسِ من می‌داشتی
۲۹۹۹Nگفت آن صادق مرا بگذاشتی * تا به اکنون پاس من می‌داشتی
۳۰۰۰Qگفت تا اکنون فسوسی بوده‌ام * وز طََمَع در چاپلوسی بوده‌ام
۳۰۰۰Nگفت تا اکنون فسوسی بوده‌ام * وز طمع در چاپلوسی بوده‌ام
۳۰۰۱Qاین زمان هم‌دردِ تو گشتم که من * در طلب از تو جدا گشتم بتن
۳۰۰۱Nاین زمان هم درد تو گشتم که من * در طلب از تو جدا گشتم به تن
۳۰۰۲Qاز تو می‌دزدیدمی وصفِ شتر * جانِ من دید آنِ خود شد چشم‌پُر
۳۰۰۲Nاز تو می‌دزدیدمی وصف شتر * جان من دید آن خود شد چشم پر
۳۰۰۳Qتا نیابیدم نبودم طالبش * مِس کنون مغلوب شد زر غالبش
۳۰۰۳Nتا نیابیدم نبودم طالبش * مس کنون مغلوب شد زر غالبش
۳۰۰۴Qسیّئاتم شد همه طاعات شُکر * هزل شد فانی و جِدّ اِثْبات شُکر
۳۰۰۴Nسیئاتم شد همه طاعات شکر * هزل شد فانی و جد اثبات شکر
۳۰۰۵Qسیّئاتم چون وسیلت شد بحق * پس مزن بر سیّئاتم هیچ دَق
۳۰۰۵Nسیئاتم چون وسیلت شد به حق * پس مزن بر سیئاتم هیچ دق
۳۰۰۶Qمر ترا صدقِ تو طالب کرده بود * مر مرا جدّ و طلب صدقی گشود
۳۰۰۶Nمر ترا صدق تو طالب کرده بود * مر مرا جد و طلب صدقی گشود
۳۰۰۷Qصدقِ تو آورد در جُستن ترا * جُستنم آورد در صدقی مرا
۳۰۰۷Nصدق تو آورد در جستن ترا * جستنم آورد در صدقی مرا
۳۰۰۸Qتخمِ دولت در زمین می‌کاشتم * سخره و بیگار می‌پنداشتم
۳۰۰۸Nتخم دولت در زمین می‌کاشتم * سخره و بیگار می‌پنداشتم
۳۰۰۹Qآن نبُد بیگار کسبی بود چُست * هر یکی دانه که کِشتم صد برُست
۳۰۰۹Nآن نبد بیگار کسبی بود چست * هر یکی دانه که کشتم صد برست
۳۰۱۰Qدزد سوی خانه‌ای شد زیردست * چون در آمد دید کان خانهٔ خودست
۳۰۱۰Nدزد سوی خانه‌ای شد زیر دست * چون در آمد دید کان خانه‌ی خود است
۳۰۱۱Qگرم باش ای سرد تا گرمی رسد * با درشتی ساز تا نرمی رسد
۳۰۱۱Nگرم باش ای سرد تا گرمی رسد * با درشتی ساز تا نرمی رسد
۳۰۱۲Qآن دو اشتر نیست آن یک اشترست * تنگ آمد لفظ معنی بس پُرست
۳۰۱۲Nآن دو اشتر نیست آن یک اشتر است * تنگ آمد لفظ معنی بس پر است
۳۰۱۳Qلفظ در معنی همیشه نارَسان * ز آن پَیَمبر گفت قَدْ کلَّ لِسان
۳۰۱۳Nلفظ در معنی همیشه نارسان * ز آن پیمبر گفت قد کل لسان
۳۰۱۴Qنطق اُصطرلاب باشد در حساب * چه قَدَر داند ز چرخ و آفتاب
۳۰۱۴Nنطق اصطرلاب باشد در حساب * چه قدر داند ز چرخ و آفتاب
۳۰۱۵Qخاصّه چرخی کین فلک زو پرّه‌ایست * آفتاب از آفتابش ذرّه‌ایست
۳۰۱۵Nخاصه چرخی کاین فلک زو پره‌ای است * آفتاب از آفتابش ذره‌ای است