vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1122

در معنی آنک آنچ ولی کند مرید را نشاید گستاخی کردن و همان فعل کردن که حلوا طبیب را زیان ندارد امّا بیمار را زیان دارد و سرما و برف انگور رسیده را زیان ندارد اما غوره را زیان دارد که در راهست که لِیَغْفِرَ لَکَ اللهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ(نشده است)
۲۶۰۳Qگر ولی زهری خورد نوشی شود * ور خورد طالب سِیَه هوشی شود
۲۶۰۳Nگر ولی زهری خورد نوشی شود * ور خورد طالب سیه هوشی شود
۲۶۰۴Qربّ‌ هَبْ لِی‌ از سلیمان آمدست * که مده غیرِ مرا این مُلک و دست
۲۶۰۴Nرب‌ هَبْ لِی‌ از سلیمان آمده ست * که مده غیر مرا این ملک و دست
۲۶۰۵Qتو مکن با غیرِ من این لطف و جُود * این حسد را مانَد امَّا آن نبود
۲۶۰۵Nتو مکن با غیر من این لطف و جود * این حسد را ماند اما آن نبود
۲۶۰۶Qنکتهٔ‌ لا یَنْبَغِی‌ می‌خوان بجان * سِرّ مِنْ بَعْدِی‌ ز بخلِ او مدان
۲۶۰۶Nنکته‌ی‌ لا یَنْبَغِی‌ می‌خوان به جان * سر مِنْ بَعْدِی‌ ز بخل او مدان
۲۶۰۷Qبلک اندر مُلک دید او صد خطر * مو بمو ملکِ جهان بُد بیمِ سَر
۲۶۰۷Nبلکه اندر ملک دید او صد خطر * مو به مو ملک جهان بد بیم سر
۲۶۰۸Qبیمِ سَر با بیمِ سِر با بیمِ دین * امتحانی نیست ما را مثلِ این
۲۶۰۸Nبیم سر با بیم سر با بیم دین * امتحانی نیست ما را مثل این
۲۶۰۹Qپس سلیمان همّتی باید که او * بگْذرد زین صد هزاران رنگ و بو
۲۶۰۹Nپس سلیمان همتی باید که او * بگذرد زین صد هزاران رنگ و بو
۲۶۱۰Qبا چنان قوّت که او را بود هَم * موجِ آن مُلکش فرو می‌بَست دَم
۲۶۱۰Nبا چنان قوت که او را بود هم * موج آن ملکش فرومی‌بست دم
۲۶۱۱Qچون برو بنْشست زین اندوه گَرْد * بَر همه شاهان عالَم رحم کرد
۲۶۱۱Nچون بر او بنشست زین اندوه گرد * بر همه شاهان عالم رحم کرد
۲۶۱۲Qشد شفیع و گفت این مُلک و لِوا * با کمالی دِه که دادی مر مرا
۲۶۱۲Nشد شفیع و گفت این ملک و لوا * با کمالی ده که دادی مر مرا
۲۶۱۳Qهر کرا بدْهی و بُکنی آن کَرَمْ * او سلیمانست و آنکس هم منم
۲۶۱۳Nهر که را بدهی و بکنی آن کرم * او سلیمان است و آن کس هم منم
۲۶۱۴Qاو نباشد بَعْدِی او باشد مَعِی * خود مَعِی چه بْوَد منم بی‌مُدَّعی
۲۶۱۴Nاو نباشد بعدی او باشد معی * خود معی چه بود منم بی‌مدعی
۲۶۱۵Qشرحِ این فرضست گفتن لیک من * باز می‌گردم به قصهٔ مرد و زن
۲۶۱۵Nشرح این فرض است گفتن لیک من * باز می‌گردم به قصه‌ی مرد و زن