block:1119
۲۴۸۲ | Q | چون حکیمک اعتقادی کرده است | * | کآسمان بَیْضه زمین چون زَرَده است |
۲۴۸۲ | N | چون حکیمک اعتقادی کرده است | * | کاسمان بیضه زمین چون زرده است |
۲۴۸۳ | Q | گفت سایل چون بماند این خاکدان | * | در میانِ این مُحیطِ آسمان |
۲۴۸۳ | N | گفت سائل چون بماند این خاکدان | * | در میان این محیط آسمان |
۲۴۸۴ | Q | همچو قِندیلی مُعلَّق در هوا | * | نه باَسْفل میرود نی بر عُلا |
۲۴۸۴ | N | همچو قندیلی معلق در هوا | * | نی به اسفل میرود نی بر علی |
۲۴۸۵ | Q | آن حکیمش گفت کز جذبِ سما | * | از جهاتِ شش بماند اندر هوا |
۲۴۸۵ | N | آن حکیمش گفت کز جذب سما | * | از جهات شش بماند اندر هوا |
۲۴۸۶ | Q | چون ز مَقْناطیس قُبّهٔ ریخته | * | در میان ماند آهنی آویخته |
۲۴۸۶ | N | چون ز مغناطیس قبهی ریخته | * | در میان ماند آهنی آویخته |
۲۴۸۷ | Q | آن دگر گفت آسمانِ با صفا | * | کَیْ کَشد در خود زمینِ تیره را |
۲۴۸۷ | N | آن دگر گفت آسمان با صفا | * | کی کشد در خود زمین تیره را |
۲۴۸۸ | Q | بلک دفعش میکند از شش جهات | * | ز آن بماند اندر میانِ عاصفات |
۲۴۸۸ | N | بلکه دفعش میکند از شش جهات | * | ز آن بماند اندر میان عاصفات |
۲۴۸۹ | Q | پس ز دفعِ خاطرِ اهلِ کمال | * | جانِ فرعونان بماند اندر ضلال |
۲۴۸۹ | N | پس ز دفع خاطر اهل کمال | * | جان فرعونان بماند اندر ضلال |
۲۴۹۰ | Q | پس ز دفعِ این جهان و آن جهان | * | ماندهاند این بیرَهان بیاین و آن |
۲۴۹۰ | N | پس ز دفع این جهان و آن جهان | * | ماندهاند این بیرهان بیاین و آن |
۲۴۹۱ | Q | سَر کَشی از بندگانِ ذوالجلال | * | دان که دارند از وجودِ تو ملال |
۲۴۹۱ | N | سرکشی از بندگان ذو الجلال | * | دان که دارند از وجود تو ملال |
۲۴۹۲ | Q | کهربا دارند چون پیدا کنند | * | کاهِ هستی ترا شیدا کنند |
۲۴۹۲ | N | کَهْرُبا دارند چون پیدا کنند | * | کاه هستیٔ ترا شَیْدا کنند |
۲۴۹۳ | Q | کهربای خویش چون پنهان کنند | * | زود تسلیمِ ترا طُغیان کنند |
۲۴۹۳ | N | کهربای خویش چون پنهان کنند | * | زود تسلیم ترا طغیان کنند |
۲۴۹۴ | Q | آنچنان که مرتبهٔ حیوانیَست | * | کو اسیر و سُغْبهٔ اِنسانیَست |
۲۴۹۴ | N | آن چنان که مرتبهی حیوانی است | * | کاو اسیر و سغبهی انسانی است |
۲۴۹۵ | Q | مرتبهٔ انسان بدستِ اولیا | * | سُغبه چون حیوان شناسش ای کِیا |
۲۴۹۵ | N | مرتبهی انسان به دست اولیا | * | سغبه چون حیوان شناسش ای کیا |
۲۴۹۶ | Q | بندهٔ خود خوانْد احمد در رَشاد | * | جملهٔ عالَم را بخوان قُلْ یا عِبادِ |
۲۴۹۶ | N | بندهی خود خواند احمد در رشاد | * | جمله عالم را بخوان قُلْ یا عِبادِ |
۲۴۹۷ | Q | عقل تو همچون شُتُربان تو شُتُر | * | میکَشاند هر طرف در حکمِ مُرْ |
۲۴۹۷ | N | عقل تو همچون شتربان تو شتر | * | میکشاند هر طرف در حکم مر |
۲۴۹۸ | Q | عقلِ عقلند اولیا و عقلها | * | بر مثالِ اُشتران تا انتها |
۲۴۹۸ | N | عقل عقلند اولیا و عقلها | * | بر مثال اشتران تا انتها |
۲۴۹۹ | Q | اندریشان بنْگر آخر ز اعتبار | * | یک قلاووزست جانِ صد هزار |
۲۴۹۹ | N | اندر ایشان بنگر آخر ز اعتبار | * | یک قلاووز است جان صد هزار |
۲۵۰۰ | Q | چه قلاووز و چه اُشتربان بیاب | * | دیدهٔ کان دیده بیند آفتاب |
۲۵۰۰ | N | چه قلاووز و چه اشتربان بیاب | * | دیده ای کان دیده بیند آفتاب |
۲۵۰۱ | Q | یک جهان در شب بمانده میخدوز | * | منتظرِ موقوفِ خورشیدست و روز |
۲۵۰۱ | N | نک جهان در شب بمانده میخ دوز | * | منتظر موقوف خورشید است و روز |
۲۵۰۲ | Q | اینْت خورشیدی نهان در ذَرّهٔ | * | شیرِ نر در پوستینِ برَّه |
۲۵۰۲ | N | اینت خورشیدی نهان در ذرهای | * | شیر نر در پوستین برهای |
۲۵۰۳ | Q | اینْت دریایی نهان در زیرِ کاه | * | پا برین کَه هین منه با اشتباه |
۲۵۰۳ | N | اینت دریایی نهان در زیر کاه | * | پا بر این که هین منه با اشتباه |
۲۵۰۴ | Q | اشتباهی و گمانی در درون | * | رحمتِ حقَّست بهرِ رَهْنمون |
۲۵۰۴ | N | اشتباهی و گمانی در درون | * | رحمت حق است بهر رهنمون |
۲۵۰۵ | Q | هر پیمبر فرد آمد در جهان | * | فرد بود آن رهنمایش در نهان |
۲۵۰۵ | N | هر پیمبر فرد آمد در جهان | * | فرد بود آن رهنمایش در نهان |
۲۵۰۶ | Q | عالَم کُبری بقُدْرت سِحْر کرد | * | کرد خود را در کِهین نقشی نَوَرْد |
۲۵۰۶ | N | عالم کبری به قدرت سحر کرد | * | کرد خود را در کهین نقشی نورد |
۲۵۰۷ | Q | ابلهانش فرد دیدند و ضعیف | * | کَیْ ضعیفست آن که با شه شد حریف |
۲۵۰۷ | N | ابلهانش فرد دیدند و ضعیف | * | کی ضعیف است آن که با شه شد حریف |
۲۵۰۸ | Q | ابلهان گفتند مردی بیش نیست | * | وای آنکو عاقبت اندیش نیست |
۲۵۰۸ | N | ابلهان گفتند مردی بیش نیست | * | وای آن کاو عاقبت اندیش نیست |