block:1015
۴۳۷ | Q | آن وزیرک از حسد بودش نژاد | * | تا بباطل گوش و بینی باد داد |
۴۳۷ | N | آن وزیرک از حسد بودش نژاد | * | تا به باطل گوش و بینی باد داد |
۴۳۸ | Q | بر امیدِ انک از نیشِ حسَد | * | زهرِ او در جانِ مسکینان رسد |
۴۳۸ | N | بر امید آن که از نیش حسد | * | زهر او در جان مسکینان رسد |
۴۳۹ | Q | هر کسی کبو از حسد بینی کَنَد | * | خویش را بیگوش و بیبینی کَند |
۴۳۹ | N | هر کسی کاو از حسد بینی کند | * | خویشتن بیگوش و بیبینی کند |
۴۴۰ | Q | بینی آن باشد که او بویی بَرَد | * | بوی او را جانب کویی بَرَد |
۴۴۰ | N | بینی آن باشد که او بویی برد | * | بوی او را جانب کویی برد |
۴۴۱ | Q | هر که بویش نیست بیبینی بود | * | بوی آن بوست است کان دینی بود |
۴۴۱ | N | هر که بویش نیست بیبینی بود | * | بوی آن بوی است کان دینی بود |
۴۴۲ | Q | چونک بویی بُرد و شُکر آن نکرد | * | کفرِ نعمت آمد و بینیش خَورد |
۴۴۲ | N | چون که بویی برد و شکر آن نکرد | * | کفر نعمت آمد و بینیش خورد |
۴۴۳ | Q | شکر کن مر شاکران را بنده باش | * | پیشِ ایشان مرده شَو پاینده باش |
۴۴۳ | N | شکر کن مر شاکران را بنده باش | * | پیش ایشان مرده شو پاینده باش |
۴۴۴ | Q | چون وزیر از رهزنی مایه مساز | * | خلق را تو بر میاور از نماز |
۴۴۴ | N | چون وزیر از ره زنی مایه مساز | * | خلق را تو بر میاور از نماز |
۴۴۵ | Q | ناصحِ دین گشته آن کافر وزیر | * | کرده او از مکر در گوزینه سیر |
۴۴۵ | N | ناصح دین گشته آن کافر وزیر | * | کرده او از مکر در لوزینه سیر |