block:2006
۱۹۴ | Q | کی گذارد آنک رَشکِ رُوشَنیست | * | تا بگویم آنچ فرض و گُفتنیست |
۱۹۴ | N | کی گذارد آن که رشک روشنی است | * | تا بگویم آن چه فرض و گفتنی است |
۱۹۵ | Q | بَحرْ کَف پیش آرد و سَدّی کند | * | جَر کُند و ز بعدِ جَر مَدّی کند |
۱۹۵ | N | بحر کف پیش آرد و سدی کند | * | جر کند و ز بعد جر مدی کند |
۱۹۶ | Q | این زمان بشنو چه مانع شد مگر | * | مستمع را رفت دل جای دگر |
۱۹۶ | N | این زمان بشنو چه مانع شد مگر | * | مستمع را رفت دل جای دگر |
۱۹۷ | Q | خاطرش شد سوی صوفئ قُنُق | * | اندران سودا فرو شُد تا عُُنُق |
۱۹۷ | N | خاطرش شد سوی صوفی قنق | * | اندر آن سودا فرو شد تا عنق |
۱۹۸ | Q | لازم آمد باز رَفتن زین مقال | * | سوی آن افسانه بهرِ وصفِ حال |
۱۹۸ | N | لازم آمد باز رفتن زین مقال | * | سوی آن افسانه بهر وصف حال |
۱۹۹ | Q | صوفی آن صورت مپندار ای عزیز | * | همچو طفلان تا کَی از جَوز و مویز |
۱۹۹ | N | صوفی آن صورت مپندار ای عزیز | * | همچو طفلان تا کی از جوز و مویز |
۲۰۰ | Q | جسمِ ما جَوز و مویزست ای پسر | * | گر تو مَردی زین دو چیز اندر گذر |
۲۰۰ | N | جسم ما جوز و مویز است ای پسر | * | گر تو مردی زین دو چیز اندر گذر |
۲۰۱ | Q | ور تو اندر نگذری اکرامِ حق | * | بگذراند مر ترا از نُه طَبَق |
۲۰۱ | N | ور تو اندر نگذری اکرام حق | * | بگذراند مر ترا از نه طبق |
۲۰۲ | Q | بشنو اکنون صورتِ افسانه را | * | لیک هین از کَهْ جدا کن دانه را |
۲۰۲ | N | بشنو اکنون صورت افسانه را | * | لیک هین از که جدا کن دانه را |