YAKI AZ PIRAN-I TARIQAT
يکی از پيران طريقت گفت : با خواص در سفری بودم بمنزلی فرو آمديم، شيری بيامد نزد ما بخفت، من از بيم بر خاستم بر درختی شدم، تا بامداد بر شاخدرخت می بودم، خواص بخفت و از آن شير نينديشيد ؛ روز ديگر چون بمنزل ديگر فرو آمديم پشه‌ای برو نشست تا بامداد از اذی پشه می ناليد، گفتم ای شيخ : دوش از شير بدان عظيمی باک نداشتی و نينديشيدی امشب از پشه‌ای بدين ضعيفی چرا چندين بنالی؟ - جواب داد که دوش ما را از خود فرا گرفته بودند، از خود بر بوده و رقم نيستی بر صفات ما کشيده، از خود بی خود گشته و بحق قائم شده، و امشب ما را بما باز دادند تا پشه‌ای بدين ضعيفی ما را اسير روزگار خود کرد.
550-
5