vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4027

title of 4027
۶۷۸Nآن یکی درویش گفت اندر سمر * خضریان را من بدیدم خواب در
۶۷۹Nگفتم ایشان را که روزی حلال * از کجا نوشم که نبود آن وبال
۶۸۰Nمر مرا سوی کهستان راندند * میوه‌ها ز آن بیشه می‌افشاندند
۶۸۱Nکه خدا شیرین بکرد آن میوه را * در دهان تو به همتهای ما
۶۸۲Nهین بخور پاک و حلال و بی‌حساب * بی‌صداع و نقل و بالا و نشیب
۶۸۳Nپس مرا ز آن رزق نطقی رو نمود * ذوق گفت من خردها می‌ربود
۶۸۴Nگفتم این فتنه‌ست ای رب جهان * بخششی ده از همه خلقان نهان
۶۸۵Nشد سخن از من دل خوش یافتم * چون انار از ذوق می‌بشکافتم
۶۸۶Nگفتم ار چیزی نباشد در بهشت * غیر این شادی که دارم در سرشت
۶۸۷Nهیچ نعمت آرزو ناید دگر * زین نپردازم به جوز و نیشکر
۶۸۸Nمانده بود از کسب یک دو حبه‌ام * دوخته در آستین جبه‌ام