vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3189

صفت آن مسجد کی عاشق‌کُش بود و آن عاشق مرگ‌جوی لا ابالی کی درو مهمان شد
۳۹۲۲Qیک حکایت گوش کُن ای نیک پَی * مسجدی بُد بر کنارِ شهرِ رَی
۳۹۲۲Nیک حکایت گوش کن ای نیک پی * مسجدی بد بر کنار شهر ری
۳۹۲۳Qهیچ کس در وَیْ نخفتی شب ز بیم * که نه فرزندش شدی آن شب یتیم
۳۹۲۳Nهیچ کس در وی نخفتی شب ز بیم * که نه فرزندش شدی آن شب یتیم
۳۹۲۴Qبس که اندر وَیْ غریبِ عُور رفت * صبحدَم چون اختران در گور رفت
۳۹۲۴Nبس که اندر وی غریب عور رفت * صبحدم چون اختران در گور رفت
۳۹۲۵Qخویشتن را نیک ازین آگاه کن * صبح آمد خواب را کوتاه کن
۳۹۲۵Nخویشتن را نیک از این آگاه کن * صبح آمد خواب را کوتاه کن
۳۹۲۶Qهر کسی گفتی که پَرْیانند تُند * اندرو مهمان‌کُشان با تیغِ کُند
۳۹۲۶Nهر کسی گفتی که پریانند تند * اندر او مهمان کشان با تیغ کند
۳۹۲۷Qآن دگر گفتی که سِحرست و طِلَسْم * کین رَصَد باشد عدوّ جان و خصم
۳۹۲۷Nآن دگر گفتی که سحر است و طلسم * کاین رصد باشد عدوی جان و خصم
۳۹۲۸Qآن دگر گفتی که بر نه نقش فاش * بر دَرَش کای میهمان اینجا مباش
۳۹۲۸Nآن دگر گفتی که بر نه نقش فاش * بر درش کای میهمان اینجا مباش
۳۹۲۹Qشب مخسب اینجا اگر جان بایدت * ورنه مرگ اینجا کمین بگْشایدت
۳۹۲۹Nشب مخسب اینجا اگر جان بایدت * ور نه مرگ اینجا کمین بگشایدت
۳۹۳۰Qو آن یکی گفتی که شب قُفلی نهید * غافلی کاید شما کم ره دهید
۳۹۳۰Nو آن یکی گفتی که شب قفلی نهید * غافلی کاید شما کم ره دهید