vol.2

Qūniyah Nicholson both

block:2058

وصیّت کردن پیغامبر علیه السّلام مر آن بیمار را و دعا آموزیدنش
۲۵۵۱Qگفت پیغامبر مر آن بیمار را * این بگو کای سهل کُن دشوار را
۲۵۵۱Nگفت پیغمبر مر آن بیمار را * این بگو کای سهل کن دشوار را
۲۵۵۲Qآتِنا فی دارِ دُنْیانا حَسَن * آتِنا فی دارِ عُقَبانا حَسَن
۲۵۵۲Nآتنا فی دار دنیانا حسن * آتنا فی دار عقبانا حسن
۲۵۵۳Qراه را بر ما چو بُستان کن لطیف * مَنْزل ما خود تو باشی ای شریف
۲۵۵۳Nراه را بر ما چو بستان کن لطیف * منزل ما خود تو باشی ای شریف
۲۵۵۴Qمؤمنان در حشر گویند ای مَلَک * نی که دوزخ بود راهِ مشتَرَک
۲۵۵۴Nمومنان در حشر گویند ای ملک * نی که دوزخ بود راه مشترک
۲۵۵۵Qمؤمن و کافر بَرو یابد گذار * ما ندیدیم اندرین ره دود و نار
۲۵۵۵Nمومن و کافر بر او یابد گذار * ما ندیدیم اندر این ره دود و نار
۲۵۵۶Qنک بهشت و بارگاهِ ایمنی * پس کجا بود آن گذرگاهِ دنی
۲۵۵۶Nنک بهشت و بارگاه ایمنی * پس کجا بود آن گذرگاه دنی
۲۵۵۷Qپس مَلَک گوید که آن روضهٔ خُضَر * که فلان جا دیده‌اید اندر گذر
۲۵۵۷Nپس ملک گوید که آن روضه‌ی خضر * که فلان جا دیده‌اید اندر گذر
۲۵۵۸Qدوزخ آن بود و سیاستگاهِ سخت * بر شما شد باغ و بُستان و درخت
۲۵۵۸Nدوزخ آن بود و سیاستگاه سخت * بر شما شد باغ و بستان و درخت
۲۵۵۹Qچون شما این نفسِ دوزخِ خوی را * آتشی گَبْر فتنه‌جوی را
۲۵۵۹Nچون شما این نفس دوزخ خوی را * آتشی گبر فتنه جوی را
۲۵۶۰Qجهدها کردید و او شد پُر صفا * نار را کُشتید از بهرِ خدا
۲۵۶۰Nجهدها کردید و او شد پر صفا * نار را کشتید از بهر خدا
۲۵۶۱Qآتشِ شهوت که شعله می‌زدی * سبزهٔ تقوی شد و نورِ هُدی
۲۵۶۱Nآتش شهوت که شعله می‌زدی * سبزه‌ی تقوی شد و نور هدی
۲۵۶۲Qآتشِ خشم از شما هم حلم شد * ظلمتِ جهل از شما هم علم شد
۲۵۶۲Nآتش خشم از شما هم حلم شد * ظلمت جهل از شما هم علم شد
۲۵۶۳Qآتشِ حرص از شما ایثار شد * و آن حسد چون خار بُد گلزار شد
۲۵۶۳Nآتش حرص از شما ایثار شد * و آن حسد چون خار بد گلزار شد
۲۵۶۴Qچون شما این جملهٔ آتشهای خویش * بهرِ حق کُشتید جمله پیش پیش
۲۵۶۴Nچون شما این جمله آتشهای خویش * بهر حق کشتید جمله پیش پیش
۲۵۶۵Qنفسِ ناری را چو باغی ساختید * اندرو تخمِ وفا انداختید
۲۵۶۵Nنفس ناری را چو باغی ساختید * اندر او تخم وفا انداختید
۲۵۶۶Qبلبلانِ ذکر و تسبیح اندرو * خوش سرایان در چمن بر طرفِ جو
۲۵۶۶Nبلبلان ذکر و تسبیح اندر او * خوش سرایان در چمن بر طرف جو
۲۵۶۷Qداعی حق را اجابت کرده‌اید * در جحیمِ نفس آب آورده‌اید
۲۵۶۷Nداعی حق را اجابت کرده‌اید * در جحیم نفس آب آورده‌اید
۲۵۶۸Qدوزخِ ما نیز در حقِّ شما * سبزه گشت و گلشن و برگ و نوا
۲۵۶۸Nدوزخ ما نیز در حق شما * سبزه گشت و گلشن و برگ و نوا
۲۵۶۹Qچیست احسان را مُکافات ای پسر * لطف و احسان و ثوابِ مُعْتَبر
۲۵۶۹Nچیست احسان را مکافات ای پسر * لطف و احسان و ثواب معتبر
۲۵۷۰Qنی شما گفتید ما قُربانییم * پیشِ اُوصافِ بَقا ما فانییم
۲۵۷۰Nنی شما گفتید ما قربانی‌ایم * پیش اوصاف بقا ما فانی‌ایم
۲۵۷۱Qما اگر قلّاش و گر دیوانه‌ایم * مستِ آن ساقی و آن پیمانه‌ایم
۲۵۷۱Nما اگر قلاش و گر دیوانه‌ایم * مست آن ساقی و آن پیمانه‌ایم
۲۵۷۲Qبر خط و فرمانِ او سَرْ می‌نهیم * جانِ شیرین را گِروگان می‌دهیم
۲۵۷۲Nبر خط و فرمان او سر می‌نهیم * جان شیرین را گروگان می‌دهیم
۲۵۷۳Qتا خیالِ دوست در اسرارِ ماست * چاکری و جان‌سپاری کارِ ماست
۲۵۷۳Nتا خیال دوست در اسرار ماست * چاکری و جان سپاری کار ماست
۲۵۷۴Qهر کجا شمعِ بلا افروختند * صد هزاران جانِ عاشق سوختند
۲۵۷۴Nهر کجا شمع بلا افروختند * صد هزاران جان عاشق سوختند
۲۵۷۵Qعاشقانی کز درونِ خانه‌اند * شمعِ رُویِ یار را پروانه‌اند
۲۵۷۵Nعاشقانی کز درون خانه‌اند * شمع روی یار را پروانه‌اند
۲۵۷۶Qای دل آنجا رَوْ که با تو روشنند * وز بلاها مر ترا چون جوشنند
۲۵۷۶Nای دل آن جا رو که با تو روشن‌اند * وز بلاها مر ترا چون جوشن‌اند
۲۵۷۷Qز آن میان جان ترا جا می‌کنند * تا ترا پر باده چون جامی کنند
۲۵۷۷Nز آن میان جان ترا جا می‌کنند * تا ترا پر باده چون جامی کنند
۲۵۷۸Qدر میانِ جان ایشان خانه گیر * در فلک خانه کن ای بدرِ مُنیر
۲۵۷۸Nدر میان جان ایشان خانه گیر * در فلک خانه کن ای بدر منیر
۲۵۷۹Qچون عطارد دفترِ دل وا کنند * تا که بر تو سِرّها پیدا کنند
۲۵۷۹Nچون عطارد دفتر دل واکنند * تا که بر تو سرها پیدا کنند
۲۵۸۰Qپیشِ خویشان باش چون آواره‌ای * بر مَهِ کامل زن ار مَه پاره‌ای
۲۵۸۰Nپیش خویشان باش چون آواره‌ای * بر مه کامل زن ار مه پاره‌ای
۲۵۸۱Qجُزْو را از کُلِّ خود پرهیز چیست * با مخالف این همه آمیز چیست
۲۵۸۱Nجزو را از کل خود پرهیز چیست * با مخالف این همه آمیز چیست
۲۵۸۲Qجنس را بین نوع گشته در رَوِش * غَیْبها بین عَیْن گشته در رَهِش
۲۵۸۲Nجنس را بین نوع گشته در روش * غیبها بین گشته عین از پرتوش
۲۵۸۳Qتا چو زن عشوه‌خری ای بی‌خِرَد * از دروغ و عِشوه کَی یابی مدد
۲۵۸۳Nتا چون زن عشوه خری ای بی‌خرد * از دروغ و عشوه کی یابی مدد
۲۵۸۴Qچاپلوس و لفظِ شیرین و فریب * می‌ستانی می‌نهی چون زر بجَیْب
۲۵۸۴Nچاپلوس و لفظ شیرین و فریب * می‌ستانی می‌نهی چون زر به جیب
۲۵۸۵Qمر ترا دشنام و سیلی شهان * بهتر آید از ثنای گمرهان
۲۵۸۵Nمر ترا دشنام و سیلی شهان * بهتر آید از ثنای گمرهان
۲۵۸۶Qصَفْعِ شاهان خور مخور شهدِ خسان * تا کسی گردی ز اِقبالِ کسان
۲۵۸۶Nصفع شاهان خور مخور شهد خسان * تا کسی گردی ز اقبال کسان
۲۵۸۷Qز آنک ازیشان خلعت و دولت رسَد * در پناهِ روح جان گردد جسَد
۲۵۸۷Nز آنک از ایشان خلعت و دولت رسد * در پناه روح جان گردد جسد
۲۵۸۸Qهر کجا بینی برهنه و بی‌نوا * دان که او بگْریختست از اوستا
۲۵۸۸Nهر کجا بینی برهنه و بی‌نوا * دان که او بگریخته ست از اوستا
۲۵۸۹Qتا چنان گردد که می‌خواهد دلش * آن دلِ کورِ بَدِ بی‌حاصلش
۲۵۸۹Nتا چنان گردد که می‌خواهد دلش * آن دل کور بد بی‌حاصلش
۲۵۹۰Qگر چنان گشتی که اُستا خواستی * خویش را و خویش را آراستی
۲۵۹۰Nگر چنان گشتی که استا خواستی * خویش را و خویش را آراستی
۲۵۹۱Qهر که از اُستا گریزد در جهان * او ز دولت می‌گریزد این بدان
۲۵۹۱Nهر که از استا گریزد در جهان * او ز دولت می‌گریزد این بدان
۲۵۹۲Qپیشه‌ای آموختی در کسبِ تن * چنگ اندر پیشهٔ دینی بزن
۲۵۹۲Nپیشه‌ای آموختی در کسب تن * چنگ اندر پیشه‌ی دینی بزن
۲۵۹۳Qدر جهان پوشیده گشتی و غنی * چون برون آیی ازینجا چون کنی
۲۵۹۳Nدر جهان پوشیده گشتی و غنی * چون برون آیی از اینجا چون کنی
۲۵۹۴Qپیشه‌ای آموز کاندر آخرت * اندر آید دَخلِ کسبِ مَغفِرت
۲۵۹۴Nپیشه‌ای آموز کاندر آخرت * اندر آید دخل کسب مغفرت
۲۵۹۵Qآن جهان شهریست پُر بازار و کسب * تا نپنداری که کسب اینجاست حَسْب
۲۵۹۵Nآن جهان شهری است پر بازار و کسب * تا نپنداری که کسب اینجاست حسب
۲۵۹۶Qحق تعالی گفت کین کسب جهان * پیشِ آن کَسْبَست لعبِ کودکان*
۲۵۹۶Nحق تعالی گفت کاین کسب جهان * پیش آن کسب است لعب کودکان*
۲۵۹۷Qهمچو آن طفلی که بر طفلی تند * شکلِ صحبت کُن مساسی می‌کند
۲۵۹۷Nهمچو آن طفلی که بر طفلی تند * شکل صحبت کن مساسی می‌کند
۲۵۹۸Qکودکان سازند در بازی دکان * سود نَبْود جز که تعبیرِ زمان
۲۵۹۸Nکودکان سازند در بازی دکان * سود نبود جز که تعبیر زبان
۲۵۹۹Qشب شود در خانه آید گرْسنه * کودکان رفته بمانده یک تنه
۲۵۹۹Nشب شود در خانه آید گرسنه * کودکان رفته بمانده یک تنه
۲۶۰۰Qاین جهان بازی‌گهَست و مرگ شب * باز گردی کیسه خالی پُر تعَب
۲۶۰۰Nاین جهان بازی‌گه است و مرگ شب * باز گردی کیسه خالی پر تعب
۲۶۰۱Qکسبِ دین عشقست و جذبِ اندرون * قابلیَّت نورِ حق را ای حرون
۲۶۰۱Nکسب دین عشق است و جذب اندرون * قابلیت نور حق دان ای حرون
۲۶۰۲Qکسبِ فانی خواهدت این نفسِ خَس * چند کسبِ خَس کنی بگْذار بس
۲۶۰۲Nکسب فانی خواهدت این نفس خس * چند کسب خس کنی بگذار بس
۲۶۰۳Qنفسِ خَس گر جویدت کسبِ شریف * حیله و مکری بود آن را ردیف
۲۶۰۳Nنفس خس گر جویدت کسب شریف * حیله و مکری بود آن را ردیف