vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1165

تعجّب کردن آدم علیه السّلام از ضلالت ابلیس لعین و عُجب آوردن
۳۸۹۳Qچشم آدم بر بلیسی کو شقیست * از حقارت و از زیافت بنگریست
۳۸۹۳Nچشم آدم بر بلیسی کو شقی ست * از حقارت و از زیافت بنگریست
۳۸۹۴Qخویش‌بینی کرد و آمد خود گزین * خنده زد بر کار ابلیس لعین
۳۸۹۴Nخویش بینی کرد و آمد خود گزین * خنده زد بر کارِ ابلیسِ لعین
۳۸۹۵Qبانگ بر زد غیرتِ حق کای صفی * تو نمی‌دانی ز اسرارِ خفی
۳۸۹۵Nبانگ بر زد غیرت حق کای صفی * تو نمی‌دانی ز اسرار خفی
۳۸۹۶Qپوستین را بازگونه گر کُنَد * کوه را از بیخ و از بن بر کَنَد
۳۸۹۶Nپوستین را باژگونه گر کند * کوه را از بیخ و از بن بر کند
۳۸۹۷Qپردهٔ صد آدم آن دم بر دَرَد * صد بلیسِ نَو مُسلمان آورد
۳۸۹۷Nپرده‌ی صد آدم آن دم بر درد * صد بلیس نو مسلمان آورد
۳۸۹۸Qگفت آدم توبه کردم زین نظر * این چنین گستاخ نندیشم دگر
۳۸۹۸Nگفت آدم توبه کردم زین نظر * این چنین گستاخ نندیشم دگر
۳۸۹۹Qیا غِیاثَ المستغیثین‌َ اهْدِنَا * لا افتخارَ بالعُلومِ و الغِنَی
۳۸۹۹Nیا غیاث المستغیثین‌ اهْدِنَا * لا افتخار بالعلوم و الغنی
۳۹۰۰Qلا تُزِغْ قَلْبًا هَدَیْتَ بِالْکَرَم * وَ اصْرِفِ السُّوءَ الّذِی خَطَّ ألْقَلَم
۳۹۰۰Nلا تزغ قلبا هدیت بالکرم * و اصرف السوء الذی خط القلم
۳۹۰۱Qبگذران از جانِ ما سُوء القضا * وا مَبُر ما را ز اِخوانِ صَفا
۳۹۰۱Nبگذران از جان ما سوء القضا * وا مبر ما را ز اخوان صفا
۳۹۰۲Qتلخ‌تر از فُرقتِ تو هیچ نیست * بی‌پناهت غیرِ پیچاپیچ نیست
۳۹۰۲Nتلخ‌تر از فرقت تو هیچ نیست * بی‌پناهت غیر پیچا پیچ نیست
۳۹۰۳Qرختِ ما هم رختِ ما را راه‌زن * جسمِ ما مر جانِ ما را جامه کَن
۳۹۰۳Nرخت ما هم رخت ما را راه زن * جسم ما مر جان ما را جامه کن
۳۹۰۴Qدستِ ما چون پایِ ما را می‌خورد * بی‌امانِ تو کسی جان چون بَرَد
۳۹۰۴Nدست ما چون پای ما را می‌خورد * بی‌امان تو کسی جان چون برد
۳۹۰۵Qور بَرَد جان زین خطرهای عظیم * بُرده باشد مایهٔ اِدبار و بیم
۳۹۰۵Nور برد جان زین خطرهای عظیم * برده باشد مایه‌ی ادبار و بیم
۳۹۰۶Qزانک جان چون واصلِ جانان نبود * تا ابد با خویش کورست و کبود
۳۹۰۶Nز آن که جان چون واصل جانان نبود * تا ابد با خویش کور است و کبود
۳۹۰۷Qچون تو ندهی راه جان خود بُرده گیر * جان که بی‌تو زنده باشد مُرده گیر
۳۹۰۷Nچون تو ندهی راه جان خود برده گیر * جان که بی‌تو زنده باشد مرده گیر
۳۹۰۸Qگر تو طعنه می‌زنی بر بندگان * مر ترا آن می‌رسد ای کامران
۳۹۰۸Nگر تو طعنه می‌زنی بر بندگان * مر ترا آن می‌رسد ای کامران
۳۹۰۹Qور تو ماه و مِهر را گویی جَفا * ور تو قدِّ سرو را گویی دوتا
۳۹۰۹Nور تو ماه و مهر را گویی جفا * ور تو قد سرو را گویی دوتا
۳۹۱۰Qور تو چرخ و عرش را خوانی حقیر * ور تو کان و بحر را گویی فقیر
۳۹۱۰Nور تو چرخ و عرش را خوانی حقیر * ور تو کان و بحر را گویی فقیر
۳۹۱۱Qآن بنسبَت با کمالِ تو رَواست * مُلکِ اِکمالِ فناها مر تراست
۳۹۱۱Nآن به نسبت با کمال تو رواست * ملک اکمال فناها مر تراست
۳۹۱۲Qکه تو پاکی از خطر وز نیستی * نیستان را مُوجِد و مُعنیستی
۳۹۱۲Nکه تو پاکی از خطر و ز نیستی * نیستان را موجد و معنیستی
۳۹۱۳Qآنک رویانید داند سوختن * زانک چون بدرید داند دوختن
۳۹۱۳Nآن که رویانید داند سوختن * ز آن که چون بدرید داند دوختن
۳۹۱۴Qمی‌بسوزد هر خزان مر باغ را * باز رویاند گُلِ صبَّاغ را
۳۹۱۴Nمی‌بسوزد هر خزان مر باغ را * باز رویاند گل صباغ را
۳۹۱۵Qکای بسوزیده برون آ تازه شَوْ * بارِ دیگر خوب و خوب‌آوازه شوْ
۳۹۱۵Nکای بسوزیده برون آ تازه شو * بار دیگر خوب و خوب آوازه شو
۳۹۱۶Qچشمِ نرگس کور شد بازش بساخت * حلقِ نَی ببرید و بازش خود نواخت
۳۹۱۶Nچشم نرگس کور شد بازش بساخت * حلق نی ببرید و بازش خود نواخت
۳۹۱۷Qما چو مصنوعیم و صانع نیستیم * جز زبون و جز که قانع نیستیم
۳۹۱۷Nما چو مصنوعیم و صانع نیستیم * جز زبون و جز که قانع نیستیم
۳۹۱۸Qما همه نَفْسی و نَفْسی می‌زنیم * گر نخوانی ما همه اَهَرمَنیم
۳۹۱۸Nما همه نفسی و نفسی می‌زنیم * گر نخوانی ما همه اهرمنیم
۳۹۱۹Qزان ز آهَرمَن رهیدستیم ما * که خریدی جانِ ما را از عَمَی
۳۹۱۹Nز آن ز اهرمن رهیدستیم ما * که خریدی جان ما را از عمی
۳۹۲۰Qتو عصاکَش هر کرا که زندگیست * بی‌عصا و بی‌عصاکش کور چیست
۳۹۲۰Nتو عصا کش هر که را که زندگی است * بی‌عصا و بی‌عصا کش کور چیست
۳۹۲۱Qغیرِ تو هر چه خوشَست و ناخوشست * آدمی سوزست و عینِ آتشست
۳۹۲۱Nغیر تو هر چه خوش است و ناخوش است * آدمی سوز است و عین آتش است
۳۹۲۲Qهر کرا آتش پناه و پُشت شد * هم مَجُوسی گشت و هم زَردُشت شد
۳۹۲۲Nهر که را آتش پناه و پشت شد * هم مجوسی گشت و هم زردشت شد
۳۹۲۳Qکُلُّ شَی‌ءٍ ما خَلا اللَّه باطِلٌ * إِنّ فَضْلَ اللَّهِ غَیْمٌ هاطِلٌ
۳۹۲۳Nکل شی‌ء ما خلا اللَّه باطل * إن فضل اللَّه غیم هاطل