block:1162
۳۷۷۳ | Q | پس بگفت آن نَو مسلمان ولی | * | از سر مستی و لذّت با علی |
۳۷۷۳ | N | * | ||
۳۷۷۴ | Q | که بفرما یا امیرَالمؤمنین | * | تا بجنرد جان بتن در چون جَنین |
۳۷۷۴ | N | * | ||
۳۷۷۴(۲) | Q | هفت اختر هر جنین را مدتی | * | میکنند ای جان بنوبت خدمتی |
۳۷۷۵ | Q | چونک وقت آید که گیرد جان جنین | * | آفتابش آن زمان گردد مُعین |
۳۷۷۵ | N | چون که وقت آید که جان گیرد جنین | * | آفتابش آن زمان گردد معین |
۳۷۷۶ | Q | این جنین در جنبش آید ز آفتاب | * | کآفتابش جان همیبخشد شتاب |
۳۷۷۶ | N | این جنین در جنبش آید ز آفتاب | * | کافتابش جان همیبخشد شتاب |
۳۷۷۷ | Q | از دگر انجم بجز نقشی نیافت | * | این جنین تا آفتابش بر نتافت |
۳۷۷۷ | N | از دگر انجم بجز نقشی نیافت | * | این جنین تا آفتابش بر نتافت |
۳۷۷۸ | Q | از کدامین ره تعلّق یافت او | * | در رَحِم با آفتابِ خوبرو |
۳۷۷۸ | N | از کدامین ره تعلق یافت او | * | در رحم با آفتاب خوب رو |
۳۷۷۹ | Q | از رهِ پنهان که دور از حسِّ ماست | * | آفتابِ چرخ را بَس راههاست |
۳۷۷۹ | N | از ره پنهان که دور از حس ماست | * | آفتاب چرخ را بس راههاست |
۳۷۸۰ | Q | آن رهی که زر بیابد قُوت ازو | * | وآن رهی که سنگ شد یاقوت ازو |
۳۷۸۰ | N | آن رهی که زر بیابد قوت از او | * | و آن رهی که سنگ شد یاقوت از او |
۳۷۸۱ | Q | آن رهی که سرخ سازد لعل را | * | وان رهی که برق بخشد نعل را |
۳۷۸۱ | N | آن رهی که سرخ سازد لعل را | * | و آن رهی که برق بخشد نعل را |
۳۷۸۲ | Q | آن رهی که پخته سازد میوه را | * | وآن رهی که دل دهد کالیوه را |
۳۷۸۲ | N | آن رهی که پخته سازد میوه را | * | و آن رهی که دل دهد کالیوه را |
۳۷۸۳ | Q | باز گو ای بازِ پَرّ افروخته | * | با شه و با ساعدش آموخته |
۳۷۸۳ | N | باز گو ای باز پر افروخته | * | با شه و با ساعدش آموخته |
۳۷۸۴ | Q | باز گو ای بازِ عنقاگیرِ شاه | * | ای سپاه اِشکن بخود نه با سپاه |
۳۷۸۴ | N | باز گو ای باز عنقا گیر شاه | * | ای سپاه اشکن به خود نی با سپاه |
۳۷۸۵ | Q | امّتِ وَحدی یکی و صد هزار | * | باز گو ای بنده بازت را شکار |
۳۷۸۵ | N | امت وحدی یکی و صد هزار | * | باز گو ای بنده بازت را شکار |
۳۷۸۶ | Q | در مَحلِّ قهر این رحمت ز چیست | * | اژدها را دست دادن راهِ کیست |
۳۷۸۶ | N | در محل قهر این رحمت ز چیست | * | اژدها را دستدادن راه کیست |