block:1106
۲۲۲۳ | Q | گفت پیغامبر که دایم بهرِ پند | * | دو فرشته خوش منادی میکنند |
۲۲۲۳ | N | گفت پیغمبر که دایم بهر پند | * | دو فرشتهی خوش منادی میکنند |
۲۲۲۴ | Q | کای خدایا مُنفقان را سیر دار | * | هر دِرَمشان را عوض دِه صد هزار |
۲۲۲۴ | N | کای خدایا منفقان را سیر دار | * | هر درمشان را عوض ده صد هزار |
۲۲۲۵ | Q | ای خدایا ممسکان را در جهان | * | تو مده اِلَّا زیان اندر زیان |
۲۲۲۵ | N | ای خدایا ممسکان را در جهان | * | تو مده الا زیان اندر زیان |
۲۲۲۶ | Q | ای بسا اِمساک کز اِنفاق به | * | مالِ حق را جز باَمْرِ حق مده |
۲۲۲۶ | N | ای بسا امساک کز انفاق به | * | مال حق را جز به امر حق مده |
۲۲۲۷ | Q | تا عوض یابی تو گنجِ بیکران | * | تا نباشی از عِدادِ کافران |
۲۲۲۷ | N | تا عوض یابی تو گنج بیکران | * | تا نباشی از عداد کافران |
۲۲۲۸ | Q | کاُشْتُران قربان همیکردند تا | * | چیره گردد تیغشان بر مصطفی |
۲۲۲۸ | N | کاشتران قربان همیکردند تا | * | چیره گردد تیغشان بر مصطفا |
۲۲۲۹ | Q | امرِ حق را باز جو از واصلی | * | امرِ حق را در نیابد هر دلی |
۲۲۲۹ | N | امر حق را باز جو از واصلی | * | امر حق را در نیابد هر دلی |
۲۲۳۰ | Q | چون غلامِ یاغیی کو عدل کرد | * | مالِ شه بر یاغیان او بذل کرد |
۲۲۳۰ | N | چون غلام یاغیی کاو عدل کرد | * | مال شه بر باغیان او بذل کرد |
۲۲۳۱ | Q | در نُبی اِنذارِ اَهلِ غفلتست | * | کان همه اِنفاقهاشان حسرتست |
۲۲۳۱ | N | در نبی انذار اهل غفلت است | * | کان همه انفاقهاشان حسرت است |
۲۲۳۲ | Q | عدل این یاغی و دادش نزدِ شاه | * | چه فزاید دُوری و رویِ سیاه |
۲۲۳۲ | N | عدل این یاغی و دادش نزد شاه | * | چه فزاید دوری و روی سیاه |
۲۲۳۳ | Q | سرورانِ مکَّه در حربِ رسول | * | بودشان قربان باومیدِ قبول |
۲۲۳۳ | N | سروران مکه در حرب رسول | * | بودشان قربان به اومید قبول |
۲۲۳۴ | Q | بهرِ این مؤمن همیگوید ز بیم | * | در نماز اِهْدِ الصِّراطَ المُسْتَقیم |
۲۲۳۴ | N | بهر این مومن همیگوید ز بیم | * | در نماز اهد الصراط المستقیم |
۲۲۳۵ | Q | آن دِرَم دادن سخی را لایقست | * | جان سپردن خود سخای عاشقست |
۲۲۳۵ | N | آن درم دادن سخی را لایق است | * | جان سپردن خود سخای عاشق است |
۲۲۳۶ | Q | نان دهی از بهرِ حق نانت دهند | * | جان دهی از بهرِ حق جانت دهند |
۲۲۳۶ | N | نان دهی از بهر حق نانت دهند | * | جان دهی از بهر حق جانت دهند |
۲۲۳۷ | Q | گر بریزد برگهای این چنار | * | برگِ بی برگیش بخشد کردگار |
۲۲۳۷ | N | گر بریزد برگهای این چنار | * | برگ بیبرگیش بخشد کردگار |
۲۲۳۸ | Q | گر نماند از جود در دستِ تو مال | * | کَی کند فضلِ رالَهت پایمال |
۲۲۳۸ | N | گر نماند از جود در دست تو مال | * | کی کند فضل خدایت پای مال |
۲۲۳۹ | Q | هر که کارد گردد انبارش تهی | * | لیکش اندر مَزْرَعه باشد بِهی |
۲۲۳۹ | N | هر که کارد گردد انبارش تهی | * | لیکش اندر مزرعه باشد بهی |
۲۲۴۰ | Q | وانک در انبار ماند و صَرْفه کرد | * | اُشْپُش و موش و حوادث پاک خَورد |
۲۲۴۰ | N | و آن که در انبار ماند و صرفه کرد | * | اشپش و موش و حوادث پاک خورد |
۲۲۴۱ | Q | این جهان نفیست در اِثبات جو | * | صورتت صِفرست در مَعْنٰات جو |
۲۲۴۱ | N | این جهان نفی است در اثبات جو | * | صورتت صفر است در معنات جو |
۲۲۴۲ | Q | جانِ شورِ تلخ پیشِ تیغ بَر | * | جانِ چون دریای شیرین را بخَر |
۲۲۴۲ | N | جان شور تلخ پیش تیغ بر | * | جان چون دریای شیرین را بخر |
۲۲۴۳ | Q | ور نمیدانی شدن زین آستان | * | باری از من گوش کن این داستان |
۲۲۴۳ | N | ور نمیدانی شدن زین آستان | * | باری از من گوش کن این داستان |