vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1070

مژده بردن خرگوش سوی نخچیران که شیر در چاه افتاد
۱۳۳۹Qچونك خرگوش از رهایی شاد گشت * سوی نخجیران دوان شد تا بدشت
۱۳۳۹Nچونکه خرگوش از رهایی شاد گشت * سوی نخجیران دوان شد تا به دشت
۱۳۴۰Qشیر را چون دید در چه کُشته زار * چرخ می‌زد شادمان تا مرغزار
۱۳۴۰Nشیر را چون دید در چه کشته زار * چرخ می‌زد شادمان تا مرغزار
۱۳۴۱Qدست می‌زد چون رهید از دست مرك * سبز و رقصان در هوا چون شاخ و بَرك
۱۳۴۱Nدست می‌زد چون رهید از دست مرگ * سبز و رقصان در هوا چون شاخ و برگ
۱۳۴۲Qشاخ و برك از حبس خاک آزاد شد * سَر بر آورد و حریف باد شد
۱۳۴۲Nشاخ و برگ از حبس خاک آزاد شد * سر بر آورد و حریف باد شد
۱۳۴۳Qبرگها چون شاخ را بشکافتَند * تا ببالای درخت اشتافتَند
۱۳۴۳Nبرگها چون شاخ را بشکافتند * تا به بالای درخت اشتافتند
۱۳۴۴Qبا زبانِ شَطْاَهُ شکرِ خدا * می‌سراید هر بَر و بَرگی جدا
۱۳۴۴Nبا زبان شطاه شکر خدا * می‌سراید هر بر و برگی جدا
۱۳۴۵Qکه بُپَرَوْرد اصلِ ما را ذو العَطا * تا درخت اسْتَغلَظ آمد و استوی
۱۳۴۵Nکه بپرورد اصل ما را ذو العطا * تا درخت استغلظ آمد و استوی
۱۳۴۶Qجانهای بَسته اندر آب و گِل * چون رَهند از آب و گِلها شاد دل
۱۳۴۶Nجانهای بسته اندر آب و گل * چون رهند از آب و گلها شاد دل
۱۳۴۷Qدر هوای عشقِ حق رقصان شوند * همچو قرصِ بَدْر بی‌نقصان شوند
۱۳۴۷Nدر هوای عشق حق رقصان شوند * همچو قرص بدر بی‌نقصان شوند
۱۳۴۸Qجِسمشان در رقص و جانها خود مپرس * وانك گردِ جان از آنها خود مپُرس
۱۳۴۸Nجسمشان در رقص و جانها خود مپرس * و آن که گرد جان از آنها خود مپرس
۱۳۴۹Qشیر را خرگوش در زندان نِشاند * ننك شیری کو ز خرگوشی بماند
۱۳۴۹Nشیر را خرگوش در زندان نشاند * ننگ شیری کاو ز خرگوشی بماند
۱۳۵۰Qدر چنان ننگی وانگه این عجب * فخرِ دین خواهد که گویندش لقب
۱۳۵۰Nدر چنان ننگی و آن گه این عجب * فخر دین خواهد که گویندش لقب
۱۳۵۱Qای تو شیری در تک این چاه فَرد * نفس چون خرگوشْ خونت ریخت و خورد
۱۳۵۱Nای تو شیری در تک این چاه فرد * نفس چون خرگوش خونت ریخت و خورد
۱۳۵۲Qنفس خرگوشت بصَحْرا در چرا * تو به قعرِ این چَه چون و چرا
۱۳۵۲Nنفس خرگوشت به صحرا در چرا * تو به قعر این چه چون و چرا
۱۳۵۳Qسوی نخجیران دوید آن شیر گیر * کاَبْشِرُوا یا قَومِ إِذْ جَاءَ ٱلْبَشیر
۱۳۵۳Nسوی نخجیران دوید آن شیر گیر * کابشروا یا قوم إذ جاء البشیر
۱۳۵۴Qمژده مژده ای گروهِ عیش‌ساز * کان سكِ دوزخ بدوزخ رفت باز
۱۳۵۴Nمژده مژده ای گروه عیش‌ساز * کان سگ دوزخ به دوزخ رفت باز
۱۳۵۵Qمژده مژده کان عُدّوِ جانها * کَند قهر خالقش دندانها
۱۳۵۵Nمژده مژده کان عدوی جانها * کند قهر خالقش دندانها
۱۳۵۶Qآنك از پنجه بسی سرها بکوفت * همچو خَس جاروب مَرگش هم بروفت
۱۳۵۶Nآن که از پنجه بسی سرها بکوفت * همچو خس جاروب مرگش هم بروفت