block:1033
۷۴۰ | Q | یک شهِ دیگر ز نسلِ آن جُهود | * | در هلاکِ قومِ عیسی رُو نمود |
۷۴۰ | N | یک شه دیگر ز نسل آن جهود | * | در هلاک قوم عیسی رو نمود |
۷۴۱ | Q | گر خبر خواهی ازین دیگر خروج | * | سُوره بر خوان وَ السّما ذَاتِ البُرُوج |
۷۴۱ | N | گر خبر خواهی از این دیگر خروج | * | سوره بر خوان و السما ذات البروج |
۷۴۲ | Q | سنّتِ بد کز شهِ اوَّل بزاد | * | این شهِ دیگر قَدَم بر وی نهاد |
۷۴۲ | N | سنت بد کز شه اول بزاد | * | این شه دیگر قدم بر وی نهاد |
۷۴۳ | Q | هر که او بنهاد ناخوش سُنَّتی | * | سوی او نفرین رود هر ساعتی |
۷۴۳ | N | هر که او بنهاد ناخوش سنتی | * | سوی او نفرین رود هر ساعتی |
۷۴۴ | Q | نیکوان رفتند و سنَّتها بماند | * | وز لئیمان ظلم و لَعنتها بماند |
۷۴۴ | N | نیکوان رفتند و سنتها بماند | * | وز لئیمان ظلم و لعنتها بماند |
۷۴۵ | Q | تا قیامت هر که جنسِ آن بَدان | * | در وجود آید بود رُویش بدان |
۷۴۵ | N | تا قیامت هر که جنس آن بدان | * | در وجود آید بود رویش بدان |
۷۴۶ | Q | رگ رگست این آبِ شیرین و آبِ شور | * | در خلایق میرود تا نفخِ صور |
۷۴۶ | N | رگ رگ است این آب شیرین و آب شور | * | در خلایق میرود تا نفخ صور |
۷۴۷ | Q | نیکوان را هست میراث از خوشآب | * | آن چه میراثست أَوْرَثْنَا الْکِتاب |
۷۴۷ | N | نیکوان را هست میراث از خوشآب | * | آن چه میراث است أَوْرَثْنَا الْکِتابَ |
۷۴۸ | Q | شد نیازِ طالبان ار بنْگری | * | شعلهها از گوهرِ پیغامبری |
۷۴۸ | N | شد نیاز طالبان ار بنگری | * | شعلهها از گوهر پیغمبری |
۷۴۹ | Q | شعلهها با گوهران گردان بود | * | شعله آن جانب رود هم کان بود |
۷۴۹ | N | شعلهها با گوهران گردان بود | * | شعله آن جانب رود هم کان بود |
۷۵۰ | Q | نورِ روزن گِردِ خانه میدَود | * | زانک خور بُرجی ببُرجی میرود |
۷۵۰ | N | نور روزن گرد خانه میدود | * | ز آنکه خور برجی به برجی میرود |
۷۵۱ | Q | هر کرا با اختری پیوستگیست | * | مر ورا با اخترِ خود هم تگیست |
۷۵۱ | N | هر که را با اختری پیوستگی است | * | مر و را با اختر خود هم تگی است |
۷۵۲ | Q | طالعش گر زُهره باشد در طرب | * | مَیلِ کُلّی دارد و عشق و طلَب |
۷۵۲ | N | طالعش گر زهره باشد در طرب | * | میل کلی دارد و عشق و طلب |
۷۵۳ | Q | ور بود مِرّیخی خونریزخُو | * | جنگ و بُهْتان و خصومت جوید او |
۷۵۳ | N | ور بود مریخی خونریز خو | * | جنگ و بهتان و خصومت جوید او |
۷۵۴ | Q | اخترانند از ورای اختران | * | که احتراق و نَحْس نبْود اندر آن |
۷۵۴ | N | اخترانند از ورای اختران | * | که احتراق و نحس نبود اندر آن |
۷۵۵ | Q | سایران در آسمانهای دگر | * | غیرِ این هفت آسمانِ مُعتبر |
۷۵۵ | N | سایران در آسمانهای دگر | * | غیر این هفت آسمان معتبر |
۷۵۶ | Q | راسخان در تابِ انوارِ خدا | * | نه بهم پیوسته نه از هم جدا |
۷۵۶ | N | راسخان در تاب انوار خدا | * | نی بهم پیوسته نی از هم جدا |
۷۵۷ | Q | هر که باشد طالعِ او زان نجوم | * | نفسِ او کُفّار سوزد در رُجوم |
۷۵۷ | N | هر که باشد طالع او ز آن نجوم | * | نفس او کفار سوزد در رجوم |
۷۵۸ | Q | خشمِ مرّیخی نباشد خشمِ او | * | مُنقلِبرَوْ غالب و مغلوبخُو |
۷۵۸ | N | خشم مریخی نباشد خشم او | * | منقلب رو غالب و مغلوب خو |
۷۵۹ | Q | نورِ غالب ایمن از نقص و غََسَق | * | در میانِ اِصبَعَیْنِ نورِ حق |
۷۵۹ | N | نور غالب ایمن از نقص و غسق | * | در میان اصبعین نور حق |
۷۶۰ | Q | حق فشاند آن نور را بر جانها | * | مُقبِلان برداشته دامانها |
۷۶۰ | N | حق فشاند آن نور را بر جانها | * | مقبلان برداشته دامانها |
۷۶۱ | Q | و آن نثارِ نور را وایافته | * | روی از غیرِ خدا برتافته |
۷۶۱ | N | و آن نثار نور را وایافته | * | روی از غیر خدا بر تافته |
۷۶۲ | Q | هر کرا دامانِ عشقی نابُده | * | ز آن نثارِ نور بیبهره شده |
۷۶۲ | N | هر که را دامان عشقی نابده | * | ز آن نثار نور بیبهره شده |
۷۶۳ | Q | جُزْوها را رُویها سوی کُلست | * | بلبلان را عشق با روی گُلست |
۷۶۳ | N | جزوها را رویها سوی کل است | * | بلبلان را عشق با روی گل است |
۷۶۴ | Q | گاو را رنگ از برون و مرد را | * | از درون جُو رنگِ سرخ و زرد را |
۷۶۴ | N | گاو را رنگ از برون و مرد را | * | از درون جو رنگ سرخ و زرد را |
۷۶۵ | Q | رنگهای نیک از خُمِّ صفاست | * | رنگِ زشتان از سیاهابهٔ جفاست |
۷۶۵ | N | رنگهای نیک از خم صفاست | * | رنگ زشتان از سیاهآبهی جفاست |
۷۶۶ | Q | صِبْغَةَ اللَّه نامِ آن رنگِ لطیف | * | لَعْنَةُ اللَّه بوی این رنگِ کثیف |
۷۶۶ | N | صِبْغَةَ اللَّهِ نام آن رنگ لطیف | * | لَعْنَةُ اللَّهِ بوی این رنگ کثیف |
۷۶۷ | Q | آنچ از دریا بدریا میرود | * | از همانجا کامد آن جا میرود |
۷۶۷ | N | آن چه از دریا به دریا میرود | * | از همانجا کامد آن جا میرود |
۷۶۸ | Q | از سَرِ کُه سیلهای تیزْرَو | * | وز تنِ ما جانِ عشق آمیزْ رَوْ |
۷۶۸ | N | از سر که سیلهای تیز رو | * | وز تن ما جان عشق آمیز رو |