SHAYKH AL-ISLAM ANSARI
پير طريقت و جمال اهل حقيقت شيخ الاسلام انصاری سخنی نغز گفته در کشف اسرار – الف و پردهٴ غموض از آن برگرفته. گفت : – « الف – امام حروف است، در ميان حروف معروف است، الف بديگر حروف پيوند ندارد، ديگر حروف بالف پيوند دارد الف از همه حروف بی نياز است، همه حروف را بالف نياز است. الف راست است، اول يکی و آخر يکی، يک رنگ، و سخنها رنگارنگ. الف علت شناخت از راستی علت نپذيرفت، تا آنجا که او جای گرفت هيچ حرف جای نگرفت. مقام هر حرفی در لوح پيداست، در حقيقت جمع در نظاره جداست. در هر مقامی از مقامات يکی نازل، همه يکی‌اند دو گانگی باطل. » 54 1
شيخ الاسلام انصاریگفت رحمه الله : «الهی يک چندی بياد تو نازيدم آخر خود را رستخيز گزيدم، چون من کيست که اين کار را سزيدم؟ اينم بس که صحبت تو ارزيدم! الهی نه جز از ياد تو دلست نه جز از يافت تو جان، پس بی دل و بی جان زندگی چون توان؟ الهی جدا ماندم از جهانيان، بآنک چشمم از تو تهی و تو مرا عيان! 341 1
شيخ الاسلام انصارى 57 2
شيخ الاسلام انصارى قدّس الله روحَه گفت : « من چه دانستم كه مادرِ شادى رنج است، و در زيرِ يك ناكامى هزار گنج است؟ من چه دانستم كه آرزو بريد وصالست ؛ و زير ابر جود، نوميدى محالست؟! من چه دانستم كه آن مهربان چنان بردبار است كه لطف و مهربانى او گنهكار را بيشمار است؟! من چه دانستم كه آن ذوالجلال چنان بنده نواز است، و دوستانرا برو چندين ناز است؟! من چه دانستم كه آنچه من ميجويم ميان روح است، و عزّ وصال تو مرا فتوح است؟!. 445 2
شيخ الاسلام انصارى را پرسيدند : چه گوئى ايشانرا كه گويند : ما صفات خداى بشناختيم، و چونى بينداختيم. جواب داد كه : صواب آنست كه گويند : ما صفات الله را بشنيديم، و چونى بينداختيم، كه اين مى ببايد شنيد نه مى ببايد شناخت، مسموع است نه معقول، مسموع ديگر است و معقول ديگر، ما در صفات الله بر مجرد سمع اقتصار ميكنيم، و اگر خواهيم كه در شيوهٴ اعتقاد در صفات الله از مقام سمع قدم فراتر نهيم نتوانيم، هر چه خدا و رسول گفت بر پى آنيم. فهم و وهم خود گم كرديم، و صواب ديد خود معزول كرديم، و خود را باستخذا بيو كنديم، و باذعان گردن نهاديم، و بسمع قبول كرديم، و راه تسليم سپرديم. هر كه الله را مانندهٴ خويش گفت، او الله را هزار انباز بيش گفت، و هر كه صفات الله را تعطيل كرد، او خود را در دو گيتى ذليل كرد. هر كه اثبات كرد خدايرا ذات و صفات خود را، درخت بيروزى گشت و نجات. « امنا به كل من عند ربنا ». امنا بما انزلت و اتبعنا الرسول فاكتبنا مع الشاهدين ». تعلم مافى نفسى و لا اعلم مافى نفسك ». خدايا! تو دانى كه در نهاد پسر مريم چه تركيب كردى. تو دانى كه در احوال وى چه راندى. تو از اسرار و نعوت وى خبر دارى. ويرا در سراپردهٴ غيب تو راه نيست : « انك انت علام الغيوب ». 282 3