|
|
بو عبدالله كهمس گفت : وقتى گناهى كردم، اكنون چهل سال است تا بدان ميگريم. گفتند : اى شيخ! آن چه گناه است؟ گفت دوستى بزيارت من آمد. بدانگى سيم او را ماهى بريان خريدم. چون خواست كه دست شويد از ديوار همسايه پارهاى گل بگرفتم تا وى بدان دست شويد. اكنون چهل سالست تا بدان مظلمه ميگريم و آن مرد نمانده تا از وى حلالى بخواهم
|
682
|
3
|