|
|
ابوالعباس قصاب رحمةالله عليه از دنيا بيرون ميرفت، پيش از آن بده روز خادم را گفت : رو به خرقان شو. مردى است آنجا مخمول الذّكر، مجهولالعين، او را بوالحسن خرقانى گويند. سلام ما باو رسان، و با او بگو كه : اين طبل و علَم باذنالله تعالى و فرمان او بحضرت تو فرستادم، و اهل زمين را بتو سپردم، و من رفتم.
|
563
|
2
|